شايد يکي از دلايل واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر در تعجیل برای برپایی حق باشد. یعنی به محض این که در جایگاهی قرار میگیری که از حق دفاع کنی و احساس میکنی که این وظیفه بر دوش تو افتاده نباید اهمال و وقتکشی کنی، بلکه در کمترین زمان از حقی که ادعا میکنی به آن اعتقاد داری دفاع کرده و وظیفهای را که بر گردنت افتاده انجام دهی.
بارها و بارها از همین رسانههای از صافی گذشته خودمان (مانند صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران) و از زبان عالیترین مقامهای مسئول عبارت “اطاله دادرسی” را شنیدهایم. گاهی طولانی شدن دادرسی باعث شده شاکی به همراه حق و حقوقش در طول زمان دادرسی به باد فنا رفته و معنی حق شاکی در عمل منقضی شده است.
واقعیتی است که عدالت در دل مردمان است. وقتی شاکی ذیحق به دلیل طولانی شدن زمان احقاق عدالت، رفته رفته دلسوخته میشود به ندرت دیده شده که پس از اجرای حکم، آن دل سوخته ترمیم شود.
با زبان بیسوادی خود میگویم. عدالت را در سه رکن میبینم. عدالت واقعی که توسط خداوند متعال یعنی حق مطلق اجرا میشود. عدالتی که توسط قاضی و دستگاه قضا اجرا میشود. عدالتی که توسط مردم بر حسب وظیفه و اختیاراتی که در خود میبینند اجرا میشود. این مورد آخر بزرگترین و مهمترین شکل اجرای عدالت توسط انسانها است. آن جا که وقتی یک بنده خدا در قلب خود احساس تکلیف میکند که آن چه را بر سر جایش نیست در جای درست آن بنشاند*. یعنی چیزی را در موضع حق قرار دهد. و این همیشه در محدوده قانون اما فراتر از توانایی دستگاه قضا است.
یعنی مردم احساس میکنند که حق کسی پایمال شده و در چارچوب توانایی و اختیارات خود سعی میکنند نقش خود را در احقاق حق مظلوم ایفا کنند. واقعیتی است که همه مردم مسئول هستند. در واقع اگر مردم به مسئولیتهایی که در قبال جامعه خود دارند عمل کنند بسیاری از دعاوی نباید به قاضی برسد.
اما نقش آنها که کاري از دستشان برميآيد چيست؟ کساني که فلسفه وجودي آنها حل مشکلات و آسان کردن امور براي اهل آن است. یک غریق نجات که وظیفهاش نجات دادن فرد در حال غرق شدن است باید برای انجام وظیفه خود بی فوت وقت و بدون ملاحظه مصلحت اقدام کند. بسیاری از مسئولان کشور وظیفه غریق نجات دارند. در عين حال تصمیمگیری از ویژگیهای شاخص فرد مدیر است. اگر قرار باشد اصلاح امور را به زمان بسپاریم که ببینیم در گذر زمان چه میشود نتیجهای جز گسترش و پرورش انرژی منفی نخواهد داشت.
چه کسی در قبال غریقی که در آب گرفتار شده و زندگیش در شمارش لحظهها افتاده مسئول است؟ وقتی حقی چنان از کسی ضایع میشود که پیوسته و هر ماه در حال پرداخت خسارت مال از دست رفته میباشد چگونه میتوان او را توصیه به صبر و بردباری کرد. این خود زمان است که مالباخته را نابود میکند. در این جا وظیفه کسی که میتواند نقشی در احقاق حق از دست رفته ایفا کند چیست؟ مگر آن که او اعتقاد قلبی به این حق نداشته باشد. اگر نه مردان خدا وقتی بدانند که میتوانند برای گرفتن حقی قدمی بردارند تا آن کار را نکنند قلبشان آرام نمیگیرد. در واقع خود به غریقی تبدیل میشوند که بار مسئولیت، نفسشان را تنگ و قلبشان را سنگین کرده است.
تحمل انسانها بیانتها نیست. اگر کسي در زير فشار بيعدالتي قرار گرفته و مدارا ميکند بايد بدانيم که اين مدارا حد و نهايتي دارد و اگر در اين راستا زمان و فرصت جبران خسارت از بين رود همه کساني که باخبر و ناظر بودهاند بايد جوابگو باشند. عدالت و گرايش به آن تنها بر عهده قضات دادگاهها نيست.
* اى کسانى که ایمان آوردهاید، همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدل و عدالت گواهى دهید. کینه و دشمنى با گروهى شما را به ترک عدالت وادار نسازد. عدالت کنید که به پرهیزگارى نزدیکتر است و از خدا بترسید که خدا از اعمال شما کاملا آگاه است. (سوره مائده آیه 8)