برند ملی، محل منازعات شخصی نیست!
جلال زکایی
نایبرییس اتحادیه لیتوگرافان
مدیر پایگاه خبری ایپینا IPINA
برند نماد است، نشانه است و ای بسا هویت است.
برندها فقط متعلق به شرکتهای تجاری و بنگاههای اقتصادی نیستند. ما انسانها
هم دارای برند هستیم. عملکرد و تاریخچهای که از خودمان در ذهنها بجا
میگذاریم، ساختار برند شخصی ما را تشکیل می دهند.
برندهای شخصی میتوانند مثبت و یا منفی باشند.
بعبارت دیگر؛ اولین تصویری که پس از شنیدن نام فرد یا نام تجاری بنگاهی در ذهن
شکل میگیرد، همان برند است.
اگر با شنیدن نام شخصیتی، حس خوبی به شما دست داد، یقینا فرد مورد نظر در
برندسازی از خود موفق بوده است و بالعکس اگر پس از شنیدن نام فرد و یا شرکتی،
حس خوشی نداشتید، لابد صاحب برند نتوانسته تصویر درستی از برند خود ارائه دهد
و یا این که اساسا برند مورد نظر دارای ویژگیهای منفی است که چنین تصویری را
در ذهن مخاطب ایجاد کرده است.
روبدادها نیز از این قاعده مستثنی نیستند و هریک از رویدادها با گذشت زمان و
سپری کردن دوران تبدیل به برند میشوند. نوروز، یلدا، عاشورا و… همگی
برندهای ملی و بعضا جهانی هستند که با شنیدن نام هر یک از این سنتها و
رویدادها تصویری از آنها در ذهن ما شکل میگیرد.
به باور من بسیاری از رویدادهای داخلی و بینالمللی نیز با سپری کردن زمان و
گذشت ایام، تبدیل به برند میشوند. چه متولی و برگزارکنندهی آنها دولت باشد
یا بخش خصوصی.
این رویداد میتواند نمایشگاه باشد یا جشنواره!
امروزه جشنواره فیلم فجر یک برند ملی است و پس از شنیدن نام آن ناخودآگاه به
یاد سینمای ایران میافتیم. بدون تردید این رویداد میتواند نقاط قوت و ضعف
زیادی را با خود بهمراه داشته باشد و یا نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران با
سپری کردن سی و چند سال از عمر خود، امروز به نماد صنعت نشر ایران مبدل شده
است. ای بسا مخاطبین این نمایشگاه نقدهای بسیاری بر آن وارد کنند و خواستار
اصلاح ساختار آن شوند، اما تخریب این برند ملی توسط هیچکس جایز نیست.
اساسا رویدادهایی که در تقویم ذهنی مخاطبان جا باز میکنند، ناخودآگاه تبدیل
به برند میشوند. نمایشگاه بینالمللی چاپ و بستهبندی تهران از این دست
برندها است. فارغ از این که این رویداد با چه نقاط و قوت و ضعفی همراه است،
امروز تبدیل به یک برند شده است که ذهنها را با صنعت چاپ کشور گره میزند.
این رویداد دوران پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و مجریان متنوعی را بخود
دیده است و حتما نقدهایی به آن وارد است، اما انصاف نیست که اصل و اساس این
برند تبدیل به منازعه و کشمکشهای شخصی شود و احیانا به دلیل مسایل شخصی مورد
هجمه و تخریب قرار بگیرد.
جشنواره ملی صنعت چاپ حتما یکی از برندهای ملی و قابل احترامی است که حفظ حرمت
آن بر تمامی اهالی چاپ لازم است و این رویداد نیز حتما با نقدهای جدی روبروست
که بنده به نوبه ی خود در محافل خصوصی مفصل به آن پرداختهام و نکات متعددی را
به برگزارکنندگان آن متذکر شدهام.
این رویداد ملی و مسابقات آثار چاپی چه آن زمان که در قامت یک مسابقه برگزار
میشد و چه الان که در قوارهی یک جشنواره برگزار میشود دبیران مختلف و متخصص
و متبحری چون؛ محسن کریمی، مجید خسروی، محمدحسین شهامتپور، مسعود فرشیفرید،
حسین رحیمی یگانه، محسن یگانه کاری، رضا نورائی و دیگران را بخود دیده است.
داوران هر دوره از این رویداد استوانههای چاپ کشور بحساب میآمده و میآیند،
اساتیدی همچون اسمعیل دمیرچی، حسینعلی متینرضا، محمد بلالی، جمشیدی، برادران
صاحبی و دهها بزرگانی که امروز در میان ما نیستند و پیش کسوتان دیگری نظیر
استاد خمسهپور، متواضع، کروبی، طاهری آشتیانی، احمدی، پیشعلی و دهها بزرگواری
که امروز بدون هیچ چشمداشتی، فقط و فقط برای روشن نگاه داشتن چراغ این رویداد
و برند ملی دست بدست هم دادهاند.
روا نیست عرصههای ملی به میدان تسویه حسابهای شخصی و بده بستانهای زودگذر
تبدیل شود.
این دوران نیز خواهد گذشت، چنان که از گذشتهها نیز خاطراتی به جا مانده است.
بدون تردید برند ملی، محل منازعات شخصی نیست و نام آن هرچه باشد، خدمت به صنعت
چاپ نیست.