چندي پيش نايبرئيس اتحاديه صادرکنندگان زعفران کشور در گفت و گويي با خبرگزاري ايسنا اعلام کرد: ارزش طي ساليان گذشته اين چندمين بار است که يکي از مسئولان و طرفهاي ذيربط در صادرات زعفران از عقبماندگي ايران در بازار جهاني زعفران ميگويد.
اين مطلب آن قدر تکرار شده و سر زبانها افتاده که هر مقام مسئول آگاه يا ناآگاهي که ميخواهد راجع به صنايع تبديلي و تکميلي و بستهبندي سخن بگويد قضيه صادرات مجدد زعفران ايران در اسپانيا را پيش ميکشد. انگار تنها مسئله مربوط به بستهبندي فقط همين است و جالب اين جا است که اين مسئله که حتي رئيس جمهور نيز در يکي از سخنرانيهايش به آن اشاره کرده با وجود اين همه اهميت هنوز حل نشده است. به عبارتي با وجود همه سر و صداهايي که در اين باره ميشود به نظر ميآيد عزمي براي تغيير اين معادله به نفع ايران در خود ايران وجود ندارد.
توجه کنيد. براساس ارقام اعلام شده توسط نايب رئيس اتحاديه صادرکنندگان زعفران کشور ارزش سالانه بازار جهاني زعفران بيش از دويست ميليون دلار است. ايران تامينکننده نود و چهار درصد زعفران بازار جهان است اما تنها حدود چهل و سه ميليون دلار از اين بازار دويست ميليون دلاري نصيب ايران ميشود. يعني اسپانياييها با کمترين سرمايهگذاري چهار برابر ايران از زعفران ايراني سود حاصل ميکنند.
به ياد بياوريد شعارهايي را که درباره نفت ميداديم. ميگفتيم خارجيها نفت خام ايران را ميخرند و آن را به محصولات ديگر تبديل ميکنند و به خود ما و ديگران ميفروشند. ميگفتند و ميگفتيم چرا خود ما اين کار را نکنيم؟ و اين چنين شد که مجتمعهاي پتروشيمي يکي پس از ديگري بر پا شدند تا ما نفت را خام نفروشيم و ارزش افزوده آن به خودمان تعلق بگيرد. اما از آن جا که همواره در اين کشور نفت حرف اول را ميزند و در هر حالتي همه چيز حول محور نفت ميچرخد اين شعارهاي استقلالطلبانه تنها به نفت منتهي شد و ساير بخشها بعد از گذشت دو و نيم دهه هنوز در حد حرف باقي ماندهاند.
نمونه آن همين زعفران که نقش ايران در بازار جهاني آن حتي از نفت نيز بالاتر است و ايران به تنهايي بالاي نود درصد آن را تامين ميکند.
عجيب است که ايران با اين همه مهارت در تغيير معادلات جهاني در اين يک مورد نتوانسته است نقش تعيينکنندهاي در بازار ايفا کند. به طور قطع و يقين در دنياي امروز اگر کشوري توليد بالاي نود درصد يک کالا را در اختيار داشته باشد تنها تصميمگيرنده و تعيينکننده معادلات بازار آن کالا خواهد بود. درست مانند يک شرکت سهامي که بالاي نود درصد از سهام شرکت به يک سهامدار تعلق داشته باشد. قطعاً آن سهامدار عمده حرف اول و آخر را در آن شرکت خواهد زد. اما آيا ما بايد همچنان تصوير يک کشور عقبمانده را داشته باشيم که محصولاتمان را ديگران به نام خود بفروشند.
جاي شکرش باقي است که مزارع زعفران متعلق به ايرانيها است و مانند چاههاي نفت امتياز بهرهبرداري از آنها طي قراردادهايي به خارجيان (اسپانياييها) واگذار نشده است.
عطاي دولت
از آن جا که دولتمردان ما تنها اموري را به طور جدي دنبال ميکنند که دولت يا شرکتهاي اقماري آن در آن منفعتي داشته باشند بحث زعفران عليرغم ملي بودن آن از سوي دولت حمايت نميشود. همين جا بايد روشن کنيم که منظور ما از دولت کنايه از تمام قواي حکومتي است.
اعتبارات، يارانهها و حمايتهاي زيادي صرف بخشهايي با نامهاي دهن پرکني چون نفت، فولاد، خودرو و… ميشود. در نهايت کار نيز بيشتر اين صنايع خودرو تا شويندهها، يا مثل صنايع الکترونيک محصولات خارجي را توليد ميکنند و يا مانند برخي توليدکنندگان محصولات بهداشتي، شرافتمندانه دلال خارجيان شدهاند.
دولت و دولتيان سرگرم صرف کردن اعتبارات در حوزههاي مديريتي خود هستند و اقلام باارزشي چون زعفران بايد راه خود را درجهان از ميان مشکلاتي که با اسانس مسائل سياسي نيز آميخته شده باز کنند.
البته با سوابقي که از محصولاتي چون چاي وجود دارد بيم آن ميرود که هرگونه توجهي از سوي دولت به هر موضوعي مترادف اعمال نظرهاي غيرتخصصي، انحصارطلبي، رانتخواري، و در نهايت افزايش قيمت داخلي و خراب کردن بازار خارجي باشد.
زعفرانيها چه ميکنند؟
شايد دستاندرکاران زعفران از اين جهت عطاي دولت را به لقايش بخشيده باشند و شايد ايشان به وضع فعلي نيز راضي باشند. شايد ايشان فاقد عزم و شجاعت لازم براي تغيير معادله بازار جهاني باشند. شايد آن چنان که همواره اسپانياييها وانمود کردهاند همه باور داشته باشند که ايران توان کافي براي تاميننظر و ارضاي اين بازار را نداشته باشد. شايد زعفرانيهاي ايران ميترسند اگر قد علم کنند محصولاتشان زير سايه برتريت رسانههاي غربي و ديپلماسيغيرفعال ايران در خارج از کشور به افلاتوکسين و هزار ميکروب ابنالوقت ديگر متهم شود. شايد هم ايشان ميترسند عزم ايشان براي کنترل بازار جهاني زعفران توسط ايران، عزم جهاني براي توليد زعفران و حذف ايران از بازار جهان را در پي داشته باشد. کاري که با وجود تصاوير مخدوش از ايران در اذهان جهانيان و تشديد آن توسط آنها که از ملت ايران خوششان نميآيد (فرقي نميکند آمريکايي يا عرب) دور از واقعيت نخواهد بود. و شايد هم ايشان آن چنان که بايد بلد نيستند که چه بکنند.
آرامتر و دقيقتر
اما واقعيت اين است که ميتوان به هيچکدام از اينها فکر نکرد و به سويي ديگر نگاه کرد.
واقعيتهاي جغرافي و اقتصاد به ما ميگويد که اگر تاجران و توليدکنندگان کار خود را به خوبي بلد باشند قدرت تاثيرگذاري کشورها بر بازار کشورهاي همسايه خود بيشتر از کشورهايي است که از نظر جغرافيايي دورتر هستند و اين شروع نفوذ به بازارهاي دورتر است.
کافي است از کشورهايي که فرهنگشان به فرهنگ ما نزديکتر است شروع کنيم. در اين جا بستهبندي نقش خطشکن بازار را ايفا ميکند. اما به شرطي که اين نيروي خط شکن، کار خود را به صورت موثر و با کمترين تلفات انجام دهد. هم فروش بالا، هم ايجاد علاقه در بازار با تاثيرات مثبت تبليغاتي. به تصاوير اين دو صفحه نگاه کنيد. ما چه کردهايم؟ تمام اين تصاوير متعلق به محصولاتي است که به نام زعفران اسپانيايي شناخته شدهاند. ولو اين که در توضيحات آنها نوشته شده باشد “تهيه شده از بهترين زعفران ايران”. صادرکنندگان زعفران نيازمند تيمهاي کارآزموده و حرفهاي هستند که بازارهاي دنيا را شناسايي و تحليل کنند و البته حرکتهاي رقيبان غير ايراني را. از طرفي ايشان نيازمند متخصصان بسته بندي هستند که شناخت کافي از مواد و روشهاي نوين بستهبندي در جهان و تحولات داخلي اين صنعت در ايران داشته باشند. اين مسئله جديتر از آن است که يک صادرکننده زعفران تنها در ميان خويشان و بستگان خود به دنبال چنين کسي بگردد. يا اين که هر شرکت تبليغاتي با کارکنان اتوکشيده و رنگارنگ خود از پس آن برآيد. مسئله بر سر تغيير يک معادله کوچک اما جهاني است. اگر بخواهيم کاري کنيم که حداقل تا ده سال ديگر بستههاي زعفران ايران به همان اندازه بستههاي زعفران اسپانيا (که آن هم در اصل ايراني است) مقبوليت جهاني داشته باشد بايد قضيه را جديتر بگيريم. اعتراض و ابراز مشکلات از طريق رسانههاي “عمومي” اگر به قصد بردن آبروي مديري که قول داده و عمل نکرده نباشد درد ديگري را دوا نخواهد کرد. ضمن آن که ممکن است توجه برخي زورگويان اقتصادي را نيز به اين بخش از اقتصاد جلب کند.
راهکار بهتر آن است که به جاي اعتراض و گزارش منفي، پيشنهاد واقعي بدهيم، گزارش عملکرد بدهيم، جذابيت براي متخصصان ايجاد کنيم، پول خرج کنيم، واقعا بخواهيم و نشان بدهيم که راههايي براي بهبود اوضاع وجود دارد.