هر بار که تحت تاثیر عظمت شرکتهای بزرگ دنیا قرار میگیریم خوب است که چشمان خود را باز کنیم و ببینیم آیا این تنها سرمایه بوده که باعث پیشرفت ایشان شده است یا نه؟
بیشتر ما پیشرفت کند خود را به گردن نبود فرهنگ در دیگران میاندازیم. واقعیت این است که بیشتر ما خود نیز فرهنگ لازم برای پیشرفت و بزرگ شدن را رعایت نمیکنیم.
سعی میکنیم بهترین ماشینآلات را تهیه کنیم اما میبینیم که هرچه دست و پا میزنیم به آن جایی که باید برسیم نمیرسیم.
امروز نسلی از ماشینآلات چاپ و بستهبندی در ایران وجود دارند که در کشورهای پیشرفته نیز همه به آنها دسترسی ندارند. در حالی که ما با داشتن این تجهیزات و حتی دانش فنی لازم در آن جایگاهی که باید قرار نمیگیریم. قسمتی از واقعیتهای پیشرفت و توسعه در خارج از سرمایه و ماشینآلات وجود دارند.
ظواهر تکنولوژی و نحوه ارائه آن فریبنده هستند و به بیننده چنین القاء میکنند که دقیقاً باید مانند آن چیزی باشیم که ظاهر تکنولوژی به ما نشان میدهد.
کمتر کسی در میان بمباران اطلاعات و تبلیغات هدفدار، قدرت و فرصت آن را دارد که عمق و روابط پشت پرده آن چه در نمایشگاهها و یا رسانههای بینالمللی به نمایش در میآید را درک کند.
یکی از واقعیتهایی که باید درک کنیم و به دنبال نمونههایش بگردیم این است که کسی تنهایی به جایی نرسیده است. منظور گرفتن شریک در سرمایه پولی نیست که البته سرمایه نیز تنها سرمایه پولی نیست.
امروزه داشتن سرمایه خوب و یک تنه رفتن تنها بخشی از ملزومات کار است. به عبارتی سرمایه شرط لازم است اما شرط کافی نیست.
اعتبار یکی از مهمترین ابزار پیشرفت در هر کاری است. این که تو را باور داشته باشند، مورد احترام باشی، به حرفت توجه کنند، روی تو حساب کنند و فکر کنند که سرنوشت افراد مهم دیگری با سرنوشت تو گره خورده بدون هیچ تبلیغ مستقیمی میتواند تو را معتبر و موجه جلوه دهد.
این نکته در تمام سطوح زندگی انسانها قابل لمس است.
از روابط فامیلی تا بازار و از اقتصاد تا سیاست، این گونه اعتبار داشتن باعث رشد جهشی میشود. همگرایی و داشتن رفیقان معتبر نقش مهمی در معتبر جلوه دادن یک شخص حقیقی یا حقوقی دارد.
باید در بازیها شرکت کرد. همبازیهای خوب پیدا کرد. اگر اصلاً بازی وجود ندارد باید بازی را ساخت و بعد یارگیری مناسب را انجام داد.
در ایران یارگیری و منافع گروهی تنها در سیاست جلوه کرده است. در حالی که این کار در دنیا در صنعت و بازرگانی نیز به شدت رایج است.
البته منظور در وزارت صنایع و بازرگانی نیست. بلکه در صحنههای تجاری و توسط واحدهای تولیدی و صنعتی است.
به تصاویر این مطلب دقت کنید. آنها سالهاست که این کار را میکنند و ما بدون آن که عمق آن را دریابیم از کنار آن میگذریم.
اگر هم خیلی بفهمیم، افسوس میخوریم که چرا ما این گونه نیستیم. ولی کسی دست به عمل نمیزند.
شاید خیال میکنیم آنها با یکدیگر فامیل هستند و یا باشگاهی به نام باشگاه ثروتمندان وجود دارد و ایشان در آن جا با یکدیگر آشنا شدهاند.
البته این امکان وجود دارد که بعضی از آنها یکدیگر را در هنگام بازی گلف یا در یک میهمانی ملاقات کرده باشند! اما همکاری تجاری و گره زدن نام و اعتبار خود به نام دیگری، دوست و فامیل و… را بر نمیتابد. حداقل در کشورهای غربی.
آنها که از نمایشگاه دروپا ۲۰۰۴ دیدن کردهاند باید از خود بپرسند چرا وقتی سالنهای متعددی به سازندگان ماشینهای چاپ اختصاص دارد شرکت مانرولند که یکی از سازندگان بزرگ تجهیزات چاپ است در سالنی که همه جور جنسی در آن پیدا میشود غرفه دارد.
شرکت آگفا با تجهیزات پیش از چاپ خود در یک سو و شرکت ساپی یکی از بزرگترین تولیدکنندگان کاغذ و مقوا در سوی دیگر غرفه رولند قرار دارند.
سه فعالیت جدا در صنعت چاپ که برای هر یک چندین سالن از نمایشگاه اختصاص داده شده بود. ولی این سه شرکت بزرگ در کنار هم در یک سالن بودند.
وقتی به نمونههای چاپی که از ماشینهای چاپ رولند بیرون میآید نگاه میکنی میبینی مقوای آنها متعلق به شرکت ساپی و عملیات پیش از چاپ آنها نیز توسط تجهیزات شرکت آگفا انجام شده است.
براستی خیلی جالب است وقتی میبینیم شرکتهای به این بزرگی که در بیشتر کشورهای دنیا دفتر و حتی در برخی کارخانه دارند بدون آن که حس ناخوشایند کمبود شخصیت به آنها دست دهد، دست همکاری به سوی یکدیگر دراز میکنند.
ایشان از طریق مبادله امکانات و تولیدات خود با دیگران، خود را تکثیر میکنند.
این طور است که شما به یکباره متوجه میشوید روی بیشتر نمونههایی که از غرفههای گوناگون دریافت میکنید نام چند مرکبساز خاص وجود دارد. یا پلیت چاپی استفاده شده در نمونههای تعدادی از غرفهداران متعلق به یک شرکت خاص است و اینها را شما با دیدن نام و نشان ایشان بر روی نمونهها متوجه میشوید.
این گونه همگراییها جدا از هدفمند کردن هزینههای تبلیغاتی و ایجاد دوستی بین واحدهای تولیدی و صنعتی به کسانی که این نمونهها را با نامهای متعدد روی آن میبینند نکتههایی را میآموزد.
میآموزد که یک تولید خوب تحت تاثیر عوامل مختلفی است که توسط افراد مختلفی تولید شدهاند و همه آنها در کیفیت نهایی کار موثر هستند.
ضمن آن که بیننده را راهنمایی میکند که برای رسیدن به کیفیت خوب باید از چه نشانهای تجاری استفاده کند.
بخشی از ابزار پیشرفت همین همگراییها هستند. حتی اگر عقاید شخصی افراد چندان هم شبیه یکدیگر نباشد.
نمای بیرونی آن تصویری زیبا از اتحاد و درک متقابل در بازار و حرفهای بودن است.
بازار مشتاق حرفهایها است و حرفهایها نشانههایی دارند که یکی از آنها همین همگرایی و کار کردن با یکدیگر است.
به هر حال بازار قواعد خود را دارد و این کیفیت محصول نهایی عرضه شده به خریدار است که تعیینکننده بود و نبود ما در بازار میباشد.