آن چه می خوانید به عنوان سرمقاله ماهنامه صنعت بسته بندی شماره 176 در تیرماه 1396 به چاپ رسیده است.
انسانها هنگام سختی و فشار، واکنشهای گوناگون دارند.
همچنین است در شرایط عکس آن که فشار چندانی روی آنها نباشد و احساس کنند میتوانند اوضاع را بر وفق مراد خود تغییر دهند.
در وضعیت اول یعنی سختی و فشار، پردههای ظاهرسازی و آموختهها کنار میرود و افراد به اصل خود نزدیک میشوند.
اما در وضعیت بدون فشار به سمت علایق و آرمانهای خود میروند و این در رفتار و اخلاق ایشان نمایان میشود.
هر دو وضعیت از حالت تعادل برخوردار نیست. در هنگامه سختی و فشار انسانها میدانند که آن چه هستند آن نیست که باید باشند اما تصمیم میگیرند که برای بقای خود اقدامی کنند. در این جا مهمترین تصمیم این است که چه چیز برای بقای ما از اهمیت بیشتری برخوردار است و به چه چیزهایی هم بهتر است که توجه نکنیم!
برای مثال برای بعضی حفظ تصویری که مردم همواره از آنها داشتهاند از اهمیت زیادی برخوردار است اما برای عدهای دیگر این تصویر اهمیتی نداشته و فکر میکنند دوباره هنگام بهبود شرایط خواهند توانست آن تصویر را بازسازی کنند. بنا بر این به هر کاری برای حفظ خود در شرایط سختی و فشار دست میزنند و انجام بسیاری از رفتارهایی را که در گذشته نکوهش میکردند بر خود مجاز میشمارند.
بسیاری از ما در شرایط فشار و سختی اقتصادی تا آن جا نزول میکنیم که فقط به فکر معاش خود باشیم.
در هر صورت آن چه برای من اهمیت دارد این است که ذات همه ما هنگام سختی و فشار برملا میشود. البته آن چه از ما در شرایط گشایش و بدون فشار هم دیده میشود چهرهای است که ما دوست داشتهایم از خود به نمایش بگذاریم و یا کارهایی که دوست داشتیم به آن بپردازیم از جمله امور خیریه و انواع مشارکتها در اموری که مربوط به ما میشده است.
هر چه دایره مشکلات بر صنعتگران ما تنگتر میشود ویژگیهای مدیریتی و حتی رفتاری ایشان بیشتر برملا میشود. این وضعیت مانند تولید کنسانتره است که آب اضافه کشیده میشود و آن چه میماند ویژگیها و خواصی است که در نهاد یک ماده جای دارد. مانند توت فرنگی که میوهای بسیار خوشبو و زودرنج است. وقتی کنسانتره میشود زودرنجی و فسادپذیری آن از بین میرود تا بتوان در مدت طولانیتری از بو و طعم خوش آن استفاده کرد. البته مواد طبیعی اگر کنسانتره نباشند خوشایندتر و برای ما قابل استفادهتر هستند. ولی کنسانترهها را نمیتوان باندازه مصرف معمول مورد مصرف قرار داد چون یک گرم کنسانتره توت فرنگی به اندازه چند کیلو توت فرنگی کارایی دارد!
بنا بر این در شرایطی که انسانها بر اثر فشارهای اقتصادی و روحی در خود جمع میشوند نحوه برخورد با آنها تغییر میکند همچنین خویشتنداری ایشان. این قاعده تقریبا در همه جا وجود دارد فقط نتیجه آن با هم متفاوت است.
بعضی در هنگام فشار و سختی به خدا نزدیکتر میشوند و سعی در جلب رضایت خدا دارند. سختیهای پدید آمده را ترکیبی از سوء مدیریت خود و نارضایتی خدا از خود میدانند. این عده سعی میکنند در این دوران بیش از پیش مراقب اعمال خود باشند.
همین حس در بعضی دیگر به صورت پرهیز از خرجهای اضافه نمود پیدا میکند. نزد این عده هم خرجهای اضافه چیزی شبیه گناه است و از آن توبه میکنند.
باور این موضوع در بعضی از این افراد آن قدر بالا میگیرد که دیگر تمایلی به پرداخت بعضی تعهدات مالی که در دل خود آنها را اقدامات حاشیهای خویش تفسیر میکنند ندارند. در منطق خود آنها را خارج از اولویت قلمداد میکنند.
از دیدگاهی دیگر در منطق حسابگر ما آن چه در قبال بداخلاقیها و بیتعهدی ما عواقب سوء کمتری دارد کمخطرتر و بتدریج کماهمیتتر خواهد شد. تا جایی که حوصله فکر کردن در باره آن یا پرداختن به آن را نخواهیم داشت و انتظار داریم این حساب و کتاب، خودش در عین تواضع و احساس گناه سرش را پایین بندازد و از ما دور شود. در این راستا چون فلسفه وجودی این نوع حسابها و تعهدات به دیگران از بین میرود اصولا اهمیتی به پیگیریها و دلخوریها و شکایتهای کسانی که منتظر عمل ما به وعدههایمان هستند نمیدهیم.
این اخلاق بد بتدریج در ما نهادینه شده و قباحت آن کم کم از بین میرود. اگر تا دیروز سعی میکردیم چک ما برگشت نخورد و از دارنده چک معذرت میخواستیم امروز متاسفانه میشنویم که صاحب حساب که اصرار داشته خودش را جزء بزرگان جا بزند نه ترسی از برگشت خوردن چک خود ندارد و نه از دلگیر شدن بستانکار!
اکنون بازار کسب و کار مملو از افرادی است که نمایشی از درستکاری و روشنفکری و فرهنگ ارائه میدهند در حالی که از پاسخ دادن به تماسهای تلفنی بستانکاران صنفی خود طفره رفته و براحتی از سعه صدر و تحمل دیگران سوء استفاده می کنند. بعضی از این آقایان تا جایی پیش رفتهاند که مثلا بعد از گذشت یک سال از دریافت خدمات یا کالاها و عدم تسویه حساب آن تازه صحبت از بررسی قیمت میکنند که حالا ببینیم اصلا چرا این قیمت فاکتور شده؟!
فردی از همین دست یک سال تمام هر وقت که در دسترس قرار میگرفت محترمانه و صادقانه عذرخواهی میکرد و ناپدید میشد. پس از یک سال وقتی فشارها زیاد شد با جدیت اعلام کرد که حالا باید حسابها را بررسی کنیم و انتظار تخفیف هم داریم!!!
یا نمونهای دیگر که پس از بیست سال همکاری با طرف دیگر خود که مصداق اشاره و با سر دویدن بوده است وقتی مورد درخواستهای پیاپی برای تسویه اندک حساب مانده خود میرسد قرارداد رسمی را طلب میکند که اصولا چه کسی این خدمات را از شما خواسته است؟!!
خوانندگان محترم از این نمونهها فراوان سراغ دارند. افرادی که در شبکههای اجتماعی مانند رهبران فکری و اخلاقی جامعه اظهار نظر میکنند اما از سادهترین اصول اخلاقی که پاسخگویی به عملکرد خود است طفره میروند.
این وضعیت نباید بازگردد.
حال که در کوره آزمایش، هسته اصلی و ضمیر همکاران صنفی ما در حال پدیدار شدن است اذهان صنف و صنعت باید این رفتارها را ثبت کند که چه کسانی حق الناس را بر حق خود مقدم داشتند و چه کسانی با انواع ترفندها و زبانبازیها در پی گذراندن خر خود از پل مشکلات بودند و تاوان بلندپروازیهای خود را بر دوش کسانی که به آنها خدمت کرده بودند انداختند.
ارزش سختیهایی که در این دوران میکشیم این است که بازیگران صنعت و صنف خود را بشناسیم. چه بسا کارآفرینانی که با دوراندیشی، تجربه، تدبیر صحیح، پرهیز از هزینههای بیعاقبت و یا با از خودگذشتگی با صاف کردن حساب مردم و امید به لطف پروردگار، طرفهای حساب خود را دچار مشکلی نکردند و برای خود احترام خریدند تا وقت گشایش کار به نیکی از آن استفاده کرده و مورد اعتماد مردم و همکاران خود باشند.
اما امروز فرصتی است تا بدانیم آنها که با تبلیغات و اظهار نظرهایشان حق را به جانب خود هدایت میکنند در کوران مشکلات چقدر قابل اعتماد و تکیه هستند، ضمیرشان چگونه برملا میشود و هنگامی که نوبت به خودشان برسد چه رفتاری دارند…