جهت مقدمه بحث، نگرشي داريم به تحولاتي که در يکي دو دهه اخير در صنعت بستهبندي اتفاق افتاده است. تمام صنايع در تلاش هستند که پيشگام باشند و جلو بروند. سردمدار و طلايهدار همه آنها، صنعت بستهبندي است. امروزه هرکس قصد ورود کالايي به بازار را داشته باشد چه با شکل و شمايل جديد و يا حـرفـي تازه براي گفتن، قطعاً علاوه بر خود محصول و محتواي کالا حتماً به بستهبندي هم فکر ميکند. چه محصولات اصلي و چه محصولات فرعي که در طول يکي دو دهه اخير توليد شدهاند.
همان طور که ميدانيم خيلي از بستهبنديهاي معمول و متعارف اسنکها عـوض شـده اسـت. اگـر بـه خـاطـر داشته باشيد پانزده تا بيست سال پيش ما بستهبندي اسنکهاي معمولي را به اين صورت نداشتيم. اغلب بستهها شفاف، غير قابل تزريق گاز و غير قابل مات شدن بودند. اين به عنوان محصول فرعي بود اما خيلي از محصولات به عنوان محصول اصلي مثل حبوبات، قند و شکر هم بصورت فله عرضه ميشدند. در صورتي که امروزه پيدا کردن آنها به صورت فله سختتر مـيبـاشد. خيلي از محصولات پروتئيني به صورتي که امروزه عرضه ميشوند حضـور نـداشتنـد. شـايد اگر امروز ما انواع ناگتهاي مرغ، گوشت، همبرگر را ميبينيم به دليل کمکي است که صنعت بستهبندي به آنها کرده است. انواع غذاهاي آماده، انواع ساندويچها با برندهاي مختلف در بازارکه فرآيند توليد و فرآيند بستهبندي آنها از اهميتي يکسان برخوردار است و شايد هر دو به يک ميزان مشکل يا ساده باشد.
انـواع آب ميوهها، انواع پنيرها اعم از پنيرهاي صبحانه و فرآيند شده به واســطــه پلـيـمــرهــاي انـعــطـافپـذيـر، فيلـمهـا، بستـهبنـدي انعـطـافپـذيـر و بستهبنديهايي که ميتوانند ارزان، محافظ، نفوذناپذير باشند. انواع محصولات لبني را عرضه ميکنند سادهترين محصول لبني شير شايد در طول ده تا پانزده سال گذشته روال عرضه سنتي شصت هفتاد ساله شير را، که شيشه بود منقرض کردند.
در اين جا يک سوال پيش ميآيد که آيا تنوع محصولات است که باعث تنوع بستهبندي ميشود و يا تنوع بستهبندي است که سبب تنوع محصولات غذايي در بازار ميشود؟
براي اين که اهميت بستهبندي را تعريف کنيم و بعد سراغ عوامل فني برويم يک مثال ساده در اين جا بکار ميبرم. تخم مرغ يک محصول غذايي است اما به عنوان يک ماده غذايي، يک محصول فرآيندشده محسوب نميشود که به دليل تفاوت در فرايند آن انتخاب شود. امروز اين روش بستهبندي تخم مرغ است که براي مشتي امکان انتخاب ايجاد ميکند. يعني يک تهبندي قابل حمل که سادهتر و از استحکام و حفاظت بالاتر برخوردار باشد ميتواند انگيزه ايجاد بکند که در انتخاب يک کال به مت بستهبندي آن برويم. اما بحث اصلي ما در حقيقت مهمترين نکات فني در بستهبندي مواد غذايي است.
مهمترين نکات فني در انتخاب مواد بستهبندي را با توجه به تنوع محصولات غذايي که در بستهبندي است بايد در فاکتورهاي انطباق جستجو کرد که آنها را در سه گروه اصلي تعريف ميکن. يکي شناخت حساسيتهاي محتواي بستبندي است. ما به عنان دستاندرکار صنعت غذا وقتي سراغ بستهبندي ميرويم بايد حساسيتهاي محصول خود را بدانيم. حساسيت از چه نظر؟ حساسيت مواد غذايي هم در حين توليد ه در حين نگهداري بايد بررسي شوند. به عنوان مثال شما اگر سراغ محصولات پروتئيني برويد ميبينيد انواع کنسروها محصولاتي هستند که افزودني ندارند. بنابر اين ميبينيم در باره اين محصولات تمام دقت متوجه فرايند توليد است و اهميت بستهبندي در آنها مطرح نيست. بلکه اهميت توليد مطرح است. دستهبندي، فرآيند پخت و … که بتواند پس از رفتن محصول در داخل بستهبندي، ماندگاري آن را تضمين کند. اما محصولات ديگري هم داريم که فرند نگهداري آنها اهميت دارد.
در گـروه مـحـصـولات پروتئيني وقتي از بخش کنسرو خارج و وارد حوزه سوسيس و کالباس ميشويم شايد عمليات سورتينگ و توليد با همان اهميت انجام ميشود اما اگر در داخل تيوب پليآميد و يا در داخل بستهبندي وکيوم اين مـحـصـول را عـرضـه مـيکـنند به دليل آن است که در حقيقت حين نگهداري فاکتورهاي ماندگاري اهميت پيدا ميکنند. اين جا نقش بستهبندي حساستر است. گروهي نيز هستند که هم فرايند توليد و هم فرايند نگهداري آنها اهميت دارد. در گروه مواد غذايي مثل شير خشک، غذي کودک، انواع سوپهاي آماده را ميتوان مثال زد. يعني هم محيط توليد ايزوله است، هم دستهبندي با دقت انجام ميشود و هم بستهبندي در بستههاي نفوذناپذير و قابل تضمين براي عرضه به بازار انجام ميشود.
پس سوال اول اين است که اساساٌ حصو را که انتخاب ميکنيم براي بستهبندي در کدام گروه قرار دارد؟ بنابر اين وقتي ما بدانيم کالاي مورد نظر ما در کدام گروه کالا از نظر حساسيت قرار دارد ميتوانيم آناليز يا ساختار را حدس بزنيم. يعني اين که ما از چه گروهي بايد استفاده کنيم. چرا کيسه شير پليپک 90 ميکرون است؟ چرا پاکت آبميوه سانديس(دويپک) 130 ميکرون است؟ چرا قوطيهاي کنسرو 500 ميکرون است؟ اين چراها ساختار را تعيين ميکند و به عنوان اولين نکته فني برميگردد به ”انطباق اوليه“ که گفته شد. در بستهبندي توزيع ه ضمن انبار و حمل نقل از انواع کارتنها استفاده ميکنيم که بعي است از همين حساسيتي که مطرح شد. بنابراين هر آناليز و هر ترکيبي جهت بستهبندي انتخاب نميشود بلکه بـسـتـهبندي بهينه مد نظر است. انتخاب صحيح و يا نابجاي اينها جدا از ديد اقتادي م مياند مثبت باش هم منفي.
د حال حاضر بسياري از بنيات با ستهبند معمول و متعارف تتراپک عرضه ميشود. براي محصولي مثل پنير که قيمت تمام شده خود ان محصول پايينتر از بستهبندي سنتي قوطي، ورق و حلب است، تتراپک روش مناسبي است اما روش قـوطي و حلب روش مناسبي نيست. اين باز ميگردد به شناخت حساسيت و انطباق بستهبندي با محصول. خيلي از کالاهاي مورد استفاده ما بدون توجه به اين حساسيت بستهبندي ميشوند. اما خيلي از محصولات ما نيز اين حساسيت را نداشتند مثل آجيل و خشکبار که يکي دو سالي است با شکلي موجهتر بستهبندي ميشوند و رعايت نکته انطبق در حساسيتها مختلف درک ميشود. شايد اين کالاها در مملکت ما به حدي ارزانتر از همه جاي دنيا هستند که بياهميت جلوه ميکنند. در صورتي که اينطور نيست اين گونه کالاها بسيار با ارزش و گران هستند و جا دارد که بيشتر روي آنها فکر شود. همچنين انتخاب صحيحتري براي آن بشود.
دومين انطباق يا فاکتور مهم از نظر فني اين است که خود حساسيت و عوامل تخريب محصول را بشناسي. اصولاً فاکتورهاي تخريب مواد غذايي را به دو گروه ميکروارگانيسمي و غير ميکروارگانيسمي تقسيم ميکنيم. به عنوان مثا اغلب مواد غذايي در حين توليد حتما بار آلودگي اوليه را دارند و با روشهايي مختلف اين محصول ا به حد عاري از آلودگي ميکروارگانيسمي در حد مجاز ميرسانيم. پس ما بايد براي انتخاب ساختار بستهبندي نيز حساسيت ماده غذايي به عوامل تخريب را بـشـنــاسـيـم. اگــر اغلــب مـحصـولات غـذايـي کـه تـوليـد مـيشـونـد بـدون بـار ميکروارگانيسم به انتهاي خط توليد ميرسند پس خود بستهبندي هم بايد عاري از بار ارگانيسمي باشد. اغلب محصولات وقتي به اين مرحله ميرسند محصول غذايي فاقد بار ميکروارگانيسمي است اما لفاف يا ظرف هميشه بار آلودگي ثانويه را با خودش به همراه دارد. در اين حال روش بستهبندي ما اگر پرکني داغ باشد يا استفاده از عوامل افزايشدهنده ماندگاري يا اگزاست کردن يا هر روش ديگر باشد اين ريسک آلودگي ثانويه را از بين خواهد برد.
فـاکـتـورهـاي غـيـرارگـانـيـسـمـي هم مـانند اکسيژن وجود دارد. بعضي از مـحـصـولات غذايي بحث روغن و انديس پراکسيد شدن دارند يا بحث ميزان گـذردهي. همچنين محصولات غذايي که با رطوبت مسئله دارند. براي مثال خيلي از فرآوردههاي آردي، نان، کيک و کلوچه بيسکويت ماکاروني … اينها ميتوانند با رطوبت آسيب ببينند . بنابر اين اگر ما نرخ عبور يا ميزان گذردهي بستهبندي نان يا محصولات کشاورزي را نسبت به اکسيژن يا دياکسيد کربن يا ازت بشناسيم ميتوانيم تضمين کنيم که براي مثال در بستهبندي مواد غذايي که حاوي سبزيجات است (مثل سالاد) اگر گاز دياکسيدکربن تزريق کرديم که بتواند سبزيجات را که ماده زنده محسوب ميشود از تنفس باز بدارد و کنترل کند آيا اين بستهبندي مقاومت مورد نظر ما را دارد. بنابر اين شناخت ساختار ماده از نظر مواجه با فاکتورهاي تخريب در حقيقت ميشود دومين عامل مورد نظر ما.
در اين راستا درون خيلي از بستهبنديهاي مواد گوشتي اگر انعطافپذير باشد نيتروژن(ازت) تزريق ميکنند. آن جايي که پروتئينها و روغنها تخريب مـيشـونـد عبور و نفوذ نسبت به اکسيژن را بايد داشته باشيم. اما در حقيقت مهمترين فاکتوري که بايد مورد توجه قرار بگيرد انطباق با استانداردهاي جهاني است. اساساً خيلي از بستهبنديها ميتوانند مانع خوبي باشند اما آيا اثرات بعدي در اين تماس کامل يا اين تاثير دو جانبه محصول با بستهبندي و بستهبندي با محصول بررسي شده است؟ در حقيقت خود بحث مواد غذايي در مجامع جهاني خيلي سريع تعقيب ميشود و روشهاي غير مجاز را از رده خارج ميکنند و سريع استاندارد ميکنند که ديگر استفاده نشود، مثلا در مورد رنگها و افزودنيها. اين محدوديت براي بستهبندي و افزودني رعايت ميشود.
اگر چه عمر پليمرها و لفافهاي بستهبندي معادل و همسنگ افزودنيها و روشهـاي صنعت غذا نيست ولي امروزه ميبينيم سازمانهاي نظارتي با همان حساسيت صنعت غذا در حال تهيه و تنظيم استانداردهاي بستهبندي هستند. در اين مسير خيلي از پلميرها قبل از رسيدن به مقياس صنعتي در دنيا توفيق عبور از مرحله انتقالي و برزخ را پيدا نکرده و بازخوردهاي منفي آنها باعث توقفشان ميشود. شايد حالا يکي از پرمسئله و پردغدغهترين آنها ثئت يا بطري PET است که آرام آرام در همه جاي دنيا در حال منسوخ شدن است. ولي در کشور ما يکي دو سال است که استانداردهايش تدوين، تنظيم و بازنگري ميشود.
بنا بر اين ما شبيه فاکتور دوم انطباق، که بحث گذردهي (Permeation) را مطرح کرديم اکنون ميخواهيم به مهاجرت (Migration) بپردازيم. ما در شناسايي مواد سمي (Toxic) و سموم روشي داريم به نام 50LD يا دُز يا مقدار مصرف يک سم که ميتواند 50 درصد موشهاي آزمايشگاهي يا موجود زندهاي که در آزمايشگاه روي آن تست انجام ميشود را از پا در بياورد. اين ميشود دز کشندگي آن سم. اين براي بعضي از پليمرها هم تعريف ميشود ولي نه به صورتي که در آزمايشگاه بشود آن را شر و بسط داد. بلکه با هشداري که در سط جامعه ه آن ميرسيم. مثلا آمـار سرطان سينه طي ي سال گذشته 7/2 برابر شده است ي متوسط سن مبتلايان به اين عارضه از 42 سالگي به 31 ساگي کاهش پيدا کرده است. بخش عمدهاي از آن به موادي که به طور مستقيم همراه با مواد غذايي وارد بدن ما ميشوند بازمگردد. از نگهدارندهها (Preservative) گرفته تا انواع مواد سمي (Toxic) مانند را اتيل سرب در هوا تا منومر سمي آزاد شده وينيل کلرايد منمر VCM در بستهبندي مواد غذايي. در حقيقت اينها همان قسمتي هستند که بخش عمده نگرانيها در موضوع انطباق را متوجه خود کردهاند که ما چ محصولي را کجا بکار ببريم. خصوصا که پليمر در بستهبندي پيشتاز است و گرايش به اين فرآيند پيشتاز هم خيلي جاها متفکرانه نيست.
توسعه امکانات پليمري خصوصا در کشور ما که در يکي دو گروه از پليمرها در جايگاه بلندي در دنيا قرار دارند باعث شده که ما براحتي از پليمرها در بستهبندي کالاهاي خود استفاده کنيم يا با خيلي از روشها اين پليمرها و فيلمها پليمري را در کنار مواد غذايي خودمان بکار ببريم. اساساً يک بستهبندي چندلايه، چندلايه خلق نشده است. حتما تو افزودنيها، چسبها، ترکيبات پليمري و ترکيبات شيميايي به همديگر چسبيدهاند. حالا اگر ما اين محصول را براي پرکني داغ (Hot Filling) آبميوه يا سُس کچاپ استفاده کرديم و يا در مورد پر کردن محيط اسـيـدي يـک نـوشـابـه بـازخـوردش چـه اسـت؟ و چه اتفاقي خواهد افتاد؟ آن آزمايشگاهي که اين 50LD را تشخيص ميدهد کجاست؟ آن مرجعي که ميتواند بگويد اين سم پس از چه مدت ميتواند يک نفر را از پا در بياورد کيست؟
اساسا بدن انسانها ظرف اين چند ميليون سال که روي کره زمين زندگي کردهاند طوري عادت کرده که به بار آلودگي ميکوارگانيسمي جواب ميدهد. پديداي ريه ميشود سرماخوردگي، اسهال و استفراغ، گاستريت و امثال اينها ايجاد ميشوند. اينه همه علائم آلودگي به بار ميکروارگانيسمي هستند و از اين طريق ما متوجه وجود مشکل در بدن خود ميشويم. اما بدن ما ورود بار آلـودگـي شيميـايـي را چـه طـور نشـان مـيدهـد؟ هشدار يا حد آستانه (Threshold Value) کجاست؟ مرجعي که ميتواند بگويد اين مسمومکنندگي و اين سم ميتد فرد را در طول چه مدت زماني از پا در بياورد کجاست؟ چون اين مشخص نيست ميشود مصداق اين ضربالمثل معمول که فلاني تا چند وقت پيش سرپا بود اما در عرض يک هفتهاي سرطان گرفت و کارش تمام شد. نه خير. ايشان در عض يک هفته سران نگرفت. ايشان ساليان متمادي داشت بنزوات سديم، سـوربـات پتاسيم، انواع نگهدارندهها و انواع سموم شيميايي را وارد بدن خود ميکرد و يک روزي غدد يا مجاري لنفاي ي هجي ديگرش در تجمع اين مواديا سموم از حد آستانه گذشت و بدنش ديگر قادر به مقاومت نبود. بله ظرف يک هفته از پا درآمد!
بنابر ان بخش سوم که بخش حسسي هم هست و بشدت مورد علاقه برخي کارشناسان بستهبندي است و روي آن ارار دارند بحث انطباق در اين قسمت است. يعني شايد ما فاکتور يک و دو را بشناسيم و يک بستهبندي مناسب انتخاب کنيم.
آقايي که ساندويچ عرضه ميکند و براي بستهبندي آن از يک فويل متالايز خيلي شيک استفاده ميکند او نميداند که در حقيقت اين فيلم پليمري در محيط خلاء توسط بخار آلومينيوم بمباران شده و چه از سطح داخلي که ساندويچ با آن در تماس است و چه از سطح بيروني که دست مصرفکننده است در حقيقت اين بار را به مصرفکننده منتقل ميکند.
آن کسي که گوشت را بستهبندي و عرضه ميکند براي اينکه شرينکيج و استرچ مناسبي داشته باشد ز فيلم استرچي استفاده ميکند که چسبندگي بهتري داشه باشد. او از فيلم استرچ پيويسي استفاده ميکند. او نميداند که از اين طريق منومر وينيل کلرايد ا که يک فاکتور سرطانزا است وارد غذا ميکند.
آن کسي که در رستوران غذاي گرم را بستهبندي ميکند و براي اين که غذا تا زمان مصرف سرد نشود و بتواند آن را تا درب منزل من و شما بياورد روي آن فويل آلومينيوم ميکشد آگاه نيست که يکي از اسيدهايي که در عمليات آنيلينگ و تبـديـل و نـورد فـويـل آلـومينيـوم استفـاده مـيشـود اسيـد سيـانيـدريک (Cyanidric Acid) است که براي فرايندپذير کردن و آنيلينگ سطح فويل به کار ميرود. اين فويل را در تماس مستقيم با آن گوشت مرغ يا کباب يا آن محصول غذايي که به مصرف ما ميرسد قرار ميدهند.
کساني که در بطري PET بويژه وقتي به صورت پرکني داغ (Hot Filling) محصولي راپر ميکنند از ميزان استالدئيدي که آزاد ميشود آگاه نيستند.
در ظروف EPS همين ظروف خيلي رايج و معمول و متعارف اگر با اطلاع توليدکننده آن از يک گريد مواد غذايي استفاده شود که تحمل حراراتي 80 تا 90 درجه را داشته باشد براي نوشابهها و يا نوشيدنيهايسرد توصيه ميشود اما وقتي چاي داغ داخل آن ريختيم چه؟ از آن بدتر داخل آن پيتزا گذاشتيم که از دماي 180 درجه فر بيرون آمده بود چه؟ فاکتور انبساط فوم EPS همان گاز هگزان است که در 140درجه آزاد ميشود. وقتي فوم در معرض اين دما قرار گرفت و گاز هگزان آزاد کرد چه؟ يا بدتر از آن زماني که برنج داغ را در ظرف بسته فوم ميريزند. اين برنجي با دماي 80 يا 90 درجه آب طبخ شده يا وقتي خورش را که به دليل ظرفيت بالاي حرارتي روغن ميتواند دماي 140 يا 150 درجه سانتيگراد داشته باشد داخل آن ظرف ميريزند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ اين هگزان آزاد شده وقتي در محيط غذايي ما قرار ميگيرد چه اتفاقي ميافتد؟
فاکتور سوم انطباق با استانداردهاي جهاني است. اين اشاره دارد به وجدان کاري کسي که محصول را در بستهبندي عرضه ميکند و يا کسي که محصول بستهبندي شده اين صنعت را استفاده ميکند. در حقيقت استفادههاي نابجا ناشي از عدم شناخت و نداستن اين انطباقها و مرزها است. البته اين اتفاق در کشور ما همزمان يا با يک تاخير نه چندان زياد دارد در حال وقوع است. ولي مجاب کردن صاحبان صنايع خيلي مهم است به طور معمول و متعارف در صنعت لبينات ورق و ظروف پلياستايرن شايد بالاي 35 تا 40 سال مصرف شده و امروز ديگر براحتي به آن پروانه ساخت نميدهند يا توصيه ميکنند از پليپروپيلن استفاده شود. زيرا براي افزايش ماندگاري بهتر است و آسيب کمتري ميبيند. همچنين قابل بازيافت است و روي درب اين ظروف ديگر فويل آلومينيوم با لاک يا مسائل بحرانزا نميآيد. اين در حال ترويج و توصيه و تذکر است ولي به هر ترتيب لازم است که خود گرونده به سمت بستهبندي يعني کسي که نوع بستهبندي خود را انتخاب ميکند او هم اين اطلاعات را داشته باشد يا از مشاوره صحيح استفاده کند.
خوشبختانه با تدوين ضوابط و استانداردهاي جديد که قبلاً براي اين گونه بستهبنديها نبود ميبينيم که اخيرا با حساسيت بالاتري با اين گونه مواد برخورد ميشود. شايد سي سال پيش شما اگر يک بسته چيپس تهيه ميکرديد روي خود بسته چيپسي که داخل يک پاکت به قول عوام »سلفوني« شفاف ريخته شده بود فـقط يک نام بود و پروانه ساخت نبود. امروز صنايع مجاب شدهاندکه نه تنها توليدکننده محصول چيپس بايد پروانه ساخت داشته باشد بلکه توليدکننده لفاف يا آن بستهبندي هم بايد پروانه ساخت داشته باشد. در حال حاضر فراتر از اين حدود هم ديده شده و خود پتروشيميها که توليدکننده اين گرانولها هستند تحت فشار قرار گرفتهاند و با حتما ميزان گريد غذايي (Food Grade) محصول را روي بـسـتـهبـندي آن اعلام کنند. بنابر اين امروز داشتن Material Safety Data Sheet يا برگه اطلاعات اوليهاي که شما را مطمئن کند اين چيزي که استفاده ميکنيد با آن چيزي که بايد باشد انطباق دارد يا نه و در حقيقت مهمترين بخش انتخاب يک بستهبندي براي ماده غذايي است.
شايد مدن و منظم کردن اين حجم بالاي گونهها پليمر و محصولات پليمري و شيميايي که به صنعت بستهبندي عرضه ميشوند کار خيلي سختي باشد زيرا بسياري از اوقات شما مخلوط يا ترکيبي از تما اين گروهها داريد. يعني اگر بخواهيد پلاستيک پليمر، فيل، چاپ، رنگ و چسب را همه با در يک بستهبندي داشته باشيد درجه آزادي يا انتخاب شما پاست.
حث به قدري حساس است که امروز شايد عالمترين و کاملترن ارندگان دانش فني و صاحبان برندهاي بزرگ در اين رصه تضميني ب اين ک کالايشان در ده سال آينده به مخاطره و بحث نخورد ارائه نميدهند. شايد بتوان گفت بالاتر از پنجاهسال است که استفاده از چسبها در ساخت پلرهاي پلاستيکي در دنيا متـداول اسـت. در خـود ايـران شـايـد سـي سـال اسـت کـه صنعـت لايـهگذاري (Lamination) انواع چندلايهها را عرضه ميکند. شايد بيش از ده سال است که تقريباً ما در بستهبندي انعطافپذير يا لفافهها وابستگي به خارج از کشور نداريم.
در چنيـن شرايطي يک مجموعه مانند هنکل (Henkel) که شاد يکي از برترينهاي صنعت رزين و چسب باشد حدود شش يا هفت ماه پيش تمام مديران ارشد و در حقيقت تمام صنايع مصرفکننده خود را دعوت کرد و اعلام کرد: »ما متوجه شديم تمام چسبهايي که داريم، آمينهاي آزاد دارند و اينها بحث دارد. شايد اکنون به صراحت نتوان گفت سرطانزا است ولي واقعاً سرطانزا است. بياييد يک دوره آموزشي را با هزينهخودمان در مرکز آموزش هنکل بگذرانيد. توصيه ما اين هست که اگر شما کالايي توليد ميکنيد که محصول چندلايه بستهبندي است و در آن از اين چسبها استفاده ميکنيد حتماً قبل از مصرف 72 ساعت استفاده نشود.« يعني اگر من امروز لفافي را توليد کردم، فردا به کارخانه بستهبندي چيپس و پفک و بيسکويت عرضه نکنم. ضمن اين که حس خود ما خيلي وقتها به ما ميگويد که در اين بستهها را که باز ميکنيم بويي از چسب استشمام ميشود. مثالي که زم درباره محيط خشک و جامد بود. گ رفت در يک پاکت آبميوه چه بايد کرد؟ اگر رفت در داخل يک بسته بيست گرميسُس کچاپ يا سُ مايونز بـايـد کـرد؟ بنـابـر ايـن همـزمـان کـه استـانـداردهـاي غـذايـي اصلاح مـيشوند، استانداردهاي بستهبندي هم در حال تغيير و تدوين هستند.
دستاندرکاران صنعت بستهبندي حتماً با اين گونه مسائل مواجه بودهاند. عزيزان که در هر صنعتي فعال هستند وقتي با خلاء و کمبودي از اين دست مواجه ميشوند بايد شخصاً مراجعه کنند و جهت نوع بستهبندي خود درخواست تدوين ضوابط کنند. امروز استاندارد ما به اين ظرفيت و به اين پذيرش رسيده که صاحبان صنايع را دعوت ميکند که شما يک کالاي جديد عرضه ميکنيد. اين کالا تا به امروز داراي استاندارد نبوده و کمک کنيد تا استاندارد آن را تدوين کنم. ساساً سرمايهگذاريهاي با فنآوري جديد از ادوات آزمايشگاهي و سيستمهاي استاندارد و نظارت يشرفتهتر هستند. دانستنيها و تکنولهايي که ميآد اغلب بالاست و خوب است که دستاندراران صنايع مدنظر داشته باشند و بيايند براي ايجاد انباق سوم يا انطباق محصل با بستهبندي، همزمان با وجدان کاري و همزمان با استانداردهاي بهداشتي قدم پيشبگذارند. اين خوب است که امروز اخطار در اين موسسات معنا پيدا کرده است. در اين راستا آمارها متاسفانه آمارهايي نيست که نشان دهد اين اتفاقاتي را که نادانسته از آن عبور کرديم چه پيامدهايي داشته است. اين آمارها ارائه نميشود. اما کم و بيش همه ما در سطح اجتماع درکي از آن داريم.
بنـابـر ايـن از صـاحبان صنايع درخواست ميشود هر جا بحث يا احتمال مخاطره است، هرجا بحث ريسک است، هر جا نقطه مبهمي وجود دارد خود توليدکنندگان مراجعه داشته باشند و درخواست کنند تا اين انطباق ميسر شود. بواقع اگر ما شناختي از بستهبندي خود نداريم بهتر است به سمت بستهبنديهاي جديد که از آنها اطلاعات کافي نداريم نرويم. امروزه ان توصيه سادهترين نوع محصولات با سادهترين نوع بستهبندي تا محصولات يچيدهتر در بستهبنديهاي تلفيقي و ترکيبي را شامل ميشود.
نکات مهم درباره مواد مورد استفاده در بستهبندي محصولات غذايي
مهندس حميدرضا طاهري آشتياني
Hamidreza Taheri Ashtiani
کارشناس چاپ و بستهبندي
عضو کميته ملي استاندارد بستهبندي
عضو کميته تعيين ضوابط بستهبندي مواد غذايي وزارت بهداشت