1- چندي است ابراز احساست و همدلي دوستان با مطالب اين صفحه علنيتر و مستقيم شده است. بخصوص عريضه شماره قبل تحت عنوان “انقباض در صنعت” که بعضي دوستان به صورت شفاهي يا با پيامک آن را تاييد کردند.
نميدانم از اين روند همدلي خوشحال باشم يا نه. هر چه تلختر و تندتر مينويسم، ابراز همدلي و تاييد بيشتر ميشود. در تمام طول زندگي خود بر خلاف بسياري از تاجران احساسات، از سياهنمايي و گرياندن مردم لذت نبردهام و ناني از اين راه کسب نکردهام. از اين که محفلي درست کنيم، بنشينيم و از همه چيز و همه کس ايراد بگيريم و فرافکني کنيم بيزار بوده و هستم و همواره از اين گونه محافل گريزان بودهام. زيرا در آن اثري از سازندگي نميبينم. حتي شان و جايگاه مجله و خوانندگان آن را بالاتر از درگير شدن در موجهايي که در زندگي خود و مردم ميافتد ديدهام.
علاقهاي ندارم با شکافتن هزارلاي گنديده روابط و تصميمات بعضي محافل دولتي و ضددولتي که کشور را صحنه مشقها يا دعواهاي بچگانه خود کردهاند، تنور خود را گرم نگه دارم. هر چند که هم آگاهي و هم شجاعت آن را دارم و توکل بر خدا کردهام.
آن چه همواره بيش از هر چيز به نوشتن در باره اين گونه امور وا ميارد جلب توجه به اين موضوع است که ايران ما و همه استعدادهاي با ادب و بيادب آن مهمتر و باارزشتر از آن است که پايمال اين گونه مشکلات شود.
دريغ است ايران که وين شود/ کنام پلنگان و شان شود
اين شعر فضايي حماسي دارد که ذهن انسان را به سمت ميدان جنگ رو در رو ميبرد. اما امروز بيعرضگي صاحبمنصبان اقتصاد کشور، ايران را جولانگاه و پناهگاه درندگاني کرده که در تمدن و شهرهاي ما لانه کردهاند و حيات وحش معروف پيش آنها ام و بامرام و به نظر ميآيند.
پايههاي کسب و کار در کشور ما آن قدر سست است که ا کوچکترين تهديدي فرو ميريزد. وقتي به روابط فضاي کسب و کار در ماههاي گذشته يعني از زمان بروز بحران ارز و گراني کالاها نگاه کني ميبينيم اعتماد و برنامههاي توسعه جاي خود را به بدبيني و نااميدي داده است. فشارهاي مالي و عدم عمل به تعهدات مالي باعث کدورت و برخوردهاي خصمانه بي طلبکاران و بدهکاران شده است. آنهايي هم که صبر و حوصله درک بالايي دارند با ادامه اين وضعيت د حوصله و تحمل خود را از دست داده و براي خوج از برانهاي مربوط به کسب و کار خود بالاخره تصميم به برخورد با بدهکاران گرفته و فضاي کا پر ا بغض خواهد شد.
2- درست در زماني که کارآفرينان ما بدون آن که گناهي مرتکب شده باشند با شاهکارهاي بانک مرکزي و ساير نابغههاي مديريت کشور فشارهاي بيسابقهاي را تحمل ميکنند و دامنه ناکاميهاي فضاي کسب و کار حتي به درون کانون خانواده کارآفرينان کشور رسيده ديگر کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه شاهد کمترين دخالت بزرگترهايشان در فضاي کسب و کار هستند و اسب توسعه را چهارنعل به پيش ميرانند.
وقتي ما نگران فراهم کردن هزينههاي معمول خود نظير حقوق کارکنان هستيم و صحبت از تغيير شغل و تعطيل شدن کارخانه، نقل محافل ما شده، حتي افغانها هم در حال مرور برنامههاي توسعه و تحقيقات خود هستند تا بتوانند سهم خود را در بازار و فنآوري چند برابر کنند.
در همين ايام سخت، انبوه کنگرهها، سمينارهاي علمي و نمايشگاههاي تخصصي در جهان برگزار شدند که متخصصان ما از رفتن به آنها باز ماندند. يک ماه و چند روز ديگر سالگرد ورود به اين جهنم اقتصادي است. من به چشم خو ديدم که در اين يک ساله بسياري از مشارکتهاي خودجوش ايرانيان در برنامههاي علمي بينالمللي از برنامه متخصصان حذف شد. رفتار انقباضي سازمانها و نهادهاي علمي با کاهش بودجههاي تحقيقاتي و علمي و چانهزنيهاي بازاي باعث رنجش متخصصان و دانمندا شد.
يک سال تخريب کافي است تا مجبور شويم حداق ده سال ديگر بدويم تا بتوانيم به جايگاه قبلي برگرديم البته اگر در طول اين دوران درمان دچار فرسايش يا انحراف نشويم. در اين ميان آن چه کمتر قابل ترميم به نظر ميرسد تخريب روابط بين مردم است که در جريان فشارهاي اقتصادي بروز ميکند.
اخبار و اطلاعات، حکايت از ورود جهان به مباحثي از علم و صنعت دارد که عرصههاي جديدي براي ظهور نبوغ و استعدادها فراهم ميکند اما به نظر ميآيد مشکلات داخلي به ما تفهيم ميکند که ما را با دستيابي به اين قلهها کاري نيست.
هنگامي که با امکانات محدود خود و در ميانه نيشتر سرنيزههاي تحريمها، سرگرم کشف و شهود و رمزگشايي از رازهاي علم و فنآوري ميشويم آن چنان ما را سرگرم نان شب خود و حقوقبگيرانمان ميکنند که از مال دنيا و دنياطلبي به خاطر بيتوجهي به آن معذرتخواهي کنيم و همه راهها را فقط در پول آن هم از جنس دلار و يورو ببينيم.
در اين سال مبارک که قرار بود از توليد ملي حمايت شود آن چنان عمل کردند که همه آنهايي که جنس خارجي داشتند داراييشان چند برابر شد و مليپسندان مورد ريشخند قرار گرفتند. ما هنوز هم با حاضريم با باد آقايان بوزيم اما ايشان هم رعايت کنند و ما را به در و ديوار نکوبند.
چه ميکنند؟!
متني که در ادامه ميآيد به عنوان سرمقاله شماره 139 ماهنامه صنعت بستهبندي به چاپ رسيده است