هر جا که بوی پول بیاید امکان قانونشکنی و تخلف نیز وجود دارد. هر چیز خوب و حتی هر سخن خوب به محض آن که طرفدارانی پیدا کند و عدهای برای آن وقت صرف کنند قیمت پیدا کرده و بستر خوبی برای کسب درامد میشود.
از آن جمله است ”سلامت“ که بهانه بسیار خوبی برای درامدزایی در عصر حاضر میباشد. جوامع صنعتی هر چه بیشتر پیشرفت میکنند، توجه به سلامت و حساسیت درباره آن نمود بیشتری پیدا میکند. پیامد آن، نگرانی عامه مردم درباره سلامت است که بستر خوبی را برای انواع مشاغل مربوط به سلامت فراهم میکند. در این میان سلامت روانی یابه عبارت دیگر بهداشت روانی نیز با اصرار متخصصان آن خود را در فهرست اقلام بازار سلامتی قرار میدهد تا از این بازار داغ عقب نماند.
از آن جمله است ”محیط زیست“ که بهانه خوبی برای دولتها میشود تا در سایه آن انواع حمایت و رانتدهیرا برای بعضی و توقیف و تحریم را برای بعضی دیگر به اجرا گذارند.
از آن جمله است ”بستهبندی“ که به دلیل ارتباط آن با شاخصهای توسعه و پیشرفت یک کشور، بسیار مورد توجه صنعتگران و بازرگانان قرار گرفته و همچنان در مسیر پیشرفت و گسترش است. و البتهبستری خوب برای انواع کلاهبرداریها.
وجه اشتراک همه این موضوعات، مردمپسند بودن، منطقی بودن، انسانی بودن و سایر شاخصههای یک جامعه مرفه و به نظر توسعهیافتهاست.
اما خطر همین جا در کمین است. کلبرداری در همین عرصه فرصت وقوع پیدا میکند. تحریف و انحراف در همین مسیر روی میدهد.
واژگانی مانند ”سلامت“، ”سعادت“، ”انسانیت“، ”نوعدوستی“، ”زیبایی“ و امثال اینها به دلیل وسعت معنی و شکلهای متنوع رفتاری که این واژهها در آنها تجلی پیدا میکنند عرصه خوبی برای (حتی) تفسیر واژگونه خودشان هستند.
به این معنی که کسی میآید به بهانه اشاعه سلامتی، کالا یا توصیهای را رواج میدهد که در عمل نتیجهای ضد سلامتی دارد. جوامع بشری بارها شاهد بکار رفتن واژگان بزرگ توسط کسانی بوده که خود بزرگترین نقضکننده این معانی هستند. برای مثال واژههایی مانند ”قانون“ و ”سعادت“ با تفاسیر متفاوت و در پی آن دسـتـورالـعملهای متفاوت به بشریت ارائه میشود و نتیجه آن رودرروییها و حــتـهایی احساسی متضادی میشود که گاه پدیدآورنده جنگ واقعی ان انسانها هستند. انسانهایی که تها به دلیل تفسیرهای متاوتشان از این معانی یکدیگر را سرکوب میکنند.
در این میان حتی سودجویانی وجود دارند که اصولا به تفسیرهای خاصی از واژگان بزرگ میپردازند یا کماهمیتترین تفسیر از یک واژه بزرگ را مستمسک خود قرار داده و با بزرگ جلوه دادن آن راه را برای رسیدن به مقاصد شخصی خود هموار میکنند.
چنن سال پیش نیز یکبار به این موضوع اشاره کردیم که بستهبندی به عنوان یک پدیده خواستنی و موفق استعداد بسیار بالایی برای تبدیل شدن به ابزار کلاهبرداری و کلاه گذاشتن بر سر مصرفکنندگان دارد.
همچنان در جایی دیگر بحث سازمان نظام بستهبندی را مطرح کردم که از تفسیرهای سلیقهای و گرایشات غیراصولی در صنعت بستهبندی کشور جلوگیری خواهد کرد. امروز هم حرف همان است که آن سالها گفتم.
همچنـان کـه بسیـاری از بـازیکنـان فـوتبـال مـا بـه گفته مربیان و مدیران باشگاههایشان از حرفهای بودن فقط دستمزدهای بالا را درک کردهاند در بسیاری عرصههی دیگر از جمله بستهبندی، محیط زیست و سلامت نیز تنها این واژهها هستند که به عنوان سرمایه به کار گرفتهمیشوند. در چند شماره پیش متخصصان و نمایندگان واقعی قانون، فریاد زدند که ظروف گیاهی هنوز استانداردی ندارند و بکارگیری آنها برای بستهبندی مواد غذایی آماده مصرف تایید نشده است. اما این اظهار نظرهای کارشناسانه که دقیقا توسط اهل آن اظهار شد در برابر دستور محکم و توجیه شده وزیر بهداشت که اصرار بر استفاده از محصول مبهم داشت به هیچ گرفته شد. دستوری که نهتنها فاقد مبانی علمی است بلکه بیشتر شبیه یک بیانیه ژورنالیستی با نتیجهگیری عامهپسند است.
امـروز صنعـت بستـهبندی در کشور ما بیش از پیش در معرض تحریف و سوءاستفاده است. بسیاری از معانی و کاربردهای وثر ستهبندی جای خود را ب فرصتهای بستهبندی برای فریب خریدار میدهند.
زیبایی ظاهری آن هم معمو از طریق کپی کردن طرحهای آشنای خارجی به قصد فریب خریدار، مظروفسازی کالا با هدف فروختن (انداختن) ترکیبی از کالای بد و خوب به مشتری، دربندیهای غیرقابل بازشو (به جای آسانبازشو) به بهانه بستهبندی محکم و غیرقابل نفوذ و بسیاری از اعمال خلاف دیگر که در این جا مجال اشاره به آنها نیست از جمله روال معمول انحراف در مسیر توسعه بستهبندی هستند. البتهپدیده ظروف گیاهی استاندارد نشده نیز به دلیل دولتی بودن و ظاهر فریبندهمطلب، همچنان رتبه نخست این انحرافات را دارد.
من نگران آن هستم که پس از حدود پانزده سال تلاش مستمر در این عرصه شاهد آن باشم که بستههای بد زیر چشم مسئولان ومتخصصان گوی سبقت را از بستههای خوب گرفتهو در واقع بستههای بد به عنوان واقعیت بستهبندی به مردم شناسانده شوند. و از آن جا که مردم حق را به اکثریت میدهند اصولا اکثریت بستههای بد را به عنوان اصل و اقلیت بستههای خوب را به عنوان فرع یا موضوعی اضافه و غیراصولی بشناسند.
دور شدن از استانداردهابسیار آسان است اما بازگشت به روشهای استاندارد بسیار سخت است. همانگونه که خراب کردن از ساختن آسانتر است. وظیفه متخصصان و مسئولان در این گونه مواقع سنگینتر است.
کارشناسان و بزرگترهای این صنعت باید جلوی سوء استفاده از واههای بزرگ و ارزشمند توسط رندان و نان به نرخ روز خورها را بگیرند و از صنعتی که به سختی و بر دوش دلسوزان به ایام بلوغ خود نزدیک شده حفاظت کنند.
بستـههـای بـد مـاننـد گـاوهـای لاغـر خـواب عـزیز مصر میتوانند براحتی بستههای خوب و فکر های خوب را ببلعند و موجب قحطی شوند.

بسته خوب، بسته بد
متنی که در ادامه میآید به عنوان سرمقاله شماره ۱۰۹ ماهنامه صنعت بستهبندی به چاپ رسیده است