صاحبان صنایع یا بخش خصوصی سهم مهمی را در پیش آمدن معضل فعلی دارا میباشند. فارغ از اشتباهات سیاستگذاریهای مسئولین دولتی در سطح کلان، بخش خصوصی نیز با نگاه همواره سنتی به صنعت و تجارت سهم عمدهای در پیش آمدن وضع موجود دارد. اشتباهات فاحش سه بخش موثر در صنعت کشور باعث شده تا صنعتگران کشور در زندان مشکلات روزمره که حاصل سیاستگذاریهای نادرست بوده است در رنج باشند. بررسی دقیق و مذاکره با صاحبان صنایع نشانگر آن است که فارغ از ادعاهای امروز در قبول خطاهای گذشته متاسفانه هیچ حرکتی در جهت تغییر نگرش از این گروه تاثیرگذار مشاهده نمیشود و کماکان فقط سیاستهای دولتهای گذشته و امروز را عامل اسارت خود میدانند. پر واضح است چنان چه در نگرش و سیاستگذاریهای خویش تجدید نظر نکنند دانسته یا ندانسته به تحمل حبس طولانی در روزمرگی محکوم گشتهاند. از این فرصت استفاده کرده و به اشتباهات بزرگ صاحبان صنایع اشاره میكنیم:
اشتباه اول: بیبرنامه بودن و عدم تحقیق،
مانند راندن یك ماشین تندرو در جادهای خاكی است. امری بدیهی است که بیبرنامه بودن باعث سقوط خواهد شد. هیچ کدام از واحدهای صنعتی کشور واحد مستقلی بنام برنامهریزی نداشتهاند و ندارند. بیبرنامگی و یا نبود برنامه مشخص و دقیق مانند راه رفتن در تاریکی است.
اشتباه دوم : ارزانفروشی،
همواره این نوع تفکر كه اگر جنسهای ارزانقیمت را عرضه كنیم، فروش بهتری خواهیم داشت باعث تولید محصولات بیکیفیت توسط واحدهای صنعتی داخلی گردیده است.
اشتباه سوم: تقلید،
بسیاری از صنایع کشور توسط افرادی غیر متخصص و بیتجربه به تقلید از دیگران راهاندازی گردیدهاند، بدون آن که تجربه و تخصص لازم را داشته باشند. این گروه افرادی رویایی و خیالپرداز هستند كه بیشتر به دنبال سودهای آنی میگردند و متاسفانه تعداد این دسته از واحدهای صنعتی بالاخص در زیر گروه صنایع کوچک و متوسط بسیارند.
اشتباه چهارم: غفلت از بازاریابی،
تعداد كمی از صاحبان صنایعی که در طی سه دهه اخیر تاسیس شدهاند برای بازاریابی اهمیت قائل شدهاند و برنامه و بودجه خاصی برای آن اختصاص دادهاند، زیرا همواره این تصور غلط که بازاریابی یك خرج غیرضروری است باعث شده تا از تاثیر بازاریابی در فروش غافل شوند.
اشتباه پنجم: تداخل مالکیت با مدیریت
هیچ گاه صاحبان صنایع و کسب و کار نیازی به بهرهگیری از شیوههای مدیریتی احساس نکردهاند و همین امر باعث گردیده تا بنگاههای خود را با روش آزمون و خطا اداره کنند و در نهایت به دلیل کمبود منابع مالی گرفتار رفع معظلات و مشکلات روزانه گشتهاند. در دنیای تجارت جهانی امروزی رفع پیچیدگیها میسر نخواهد بود مگر با استفاده از توانمندان متخصص هر حوزه. بسیاری از اشتباهات به این دلیل بروز میكنند كه صاحبان صنعت و تجارت تصور میكنند تمام كارها را باید خود به تنهایی انجام دهند. در صورتی که كمبودهای خود را باید بپذیرند و امور را به دست متخصصین خاص آن بسپارند.
اشتباه ششم: پیشبینی ناقص بودجه
صنعتگران معمولا” نیازهای مالی خود را دست كم میگیرند. آنان، به این نکته بسیار مهم توجه نکرده و نمیکنند که سرمایهگذاری در راهاندازی و ادامه صحیح یک واحد صنعتی همواره از سرعت بالاتری برخوردار بوده است تا سرعت بازگشت سرمایه و رسیدن به سود چرا كه اكثر مشتریان به طور اقساط خرید میكنند و بازگشت پول به كندی انجام میگیرد. به همین علت مشاوران مدیریت معمولا” پیشنهاد میكنند كه پس از محاسبه بودجه مورد نیاز برای راهاندازی و ادامه هر نوع کسب و کار، حداقل 50 درصد باید به آن اضافه کرد. به این ترتیب واحدهای صنعتی برای مدیریت ریسكهای احتمالی آماده خواهند بود.
اشتباه هفتم: روابط غلط
صاحبان صنایع هیچ گاه به ایجاد و دوام روابط صحیح و اصولی نه تنها در سطح داخلی بلکه در سطح بینالملل نیز پایبند نبودهاند. به همین دلیل نیز هیچ گاه قادر نبودهاند وفاداری مشتریان و طرفهای تجاری خود را بدست آورند.
اشتباه هشتم: فکر سنتی و عدم احساس نیاز به مجموعه نرمافزار و مشاوران و متخصصین
عدم اعتقاد به واحدهای نرمافزاری مانند بازاریابی، تحقیق و توسعه، برنامه و بودجه و سنجش و آمار در واحدهای صنعتی به دلیل همین طرز تفکر است. چرا که در کتاب لغت صاحبان صنایع یا چنین کلماتی وجود نداشتهاند و ندارند و یا اگر وجود دارند به معانی تخصصی آن توجهی نشده است.
اشتباه نهم: تعصب در عدم قبول تکنولوژیهای جدید
تاکید بیمورد در بومیسازی دانشهای فنی پیشرفته با استفاده از متخصصین داخلی و قطعا بیبرنامه و بدون تحقیق.
اشتباه دهم: تعصب در عدم استفاده از متخصصین خارجی
باید بپذیریم که در بسیاری از صنایع، متخصص قابل قبول در پستهای کلیدی در کشور وجود ندارد. عدم استفاده از متخصصین خارجی و خست در پذیرش دستمزد آنان باعث گردیده تا صنعت کشور در کورس رقابت سالهای سال سیر نزولی داشته باشد.
اشتباه یازدهم: خرید تکنولوژیها و ماشینآلات ارزان و بعضا از رده خارج
با نگرش سرمایهگذاری کمتر و دسترسی به سود بیشترکه ناشی از نگاه کوتاهمدت صاحبان صنایع به آینده کسب و کارشان میباشد. نبود نگاه دراز مدت به بازارها، عدم وجود انگیزه در دسترسی به بازارهای خارجی و عدم شناخت سلیقه مشتری ناشی از همین تفکر کوتاه مدت و دسترسی به سودهای آنی و مقطعی است.
اشتباه دوازدهم: اعتقاد به محدوده بازارهای محلی
صاحبان صنایع به دلیل عدم تفکیک واحدهای تامین، تولید و فروش و همچنین عدم اعتقاد به هزینههای تحقیقاتی همواره دسترسیشان به بازارهای خارجی در حد دیدار کوتاهمدت، بوده است و هیچ گاه در هیچ یک از بازارها حضور فعال و طولانی نداشتهاند و ندارند. بدیهی است چنان چه در نگرش خود تغییر اساسی و بنیادی ایجاد نکنند کماکان به روش پرهزینه تغییر در حوزههای فروش ادامه خواهند داد.چرا که همواره واحدهای نرمافزاری و بازاریابی را هزینه و نه سرمایه به حساب آوردهاند.
و ….
پر واضح است تا زمانی که صاحبان صنایع و فعالان حوزه تجارت در رفع معایب خود گام برندارند و در نگرش خود تغییر بنیادین ایجاد نکنند همواره در جذب و حفظ مشتریان دچار مشگل خواهند بود .
این گروه تاثیرگذار در صنعت باید توجه داشته باشند که چنان چه مشتری نباشد، درآمدی نخواهد بود و همواره از کمبود منابع مالی در رنج بسر خواهند برد.
و در نهایت همچنان در بند روزمرگی گرفتار خواهند بود.