صنعت بستهبندی در هر کشوری یک از ارکان زنجیره تامین یا به عبارتی لجستیک کالاها است. در ایران هم نقش صنعت بستهبندی همین قدر پررنگ است. بستهبندی نقش مهمی در حمل و نقل بسیاری از تولیدات صنعت دارد. هر تصمیم درست و غلطی که در این صنعت بستهبندی بخصوص کارتن گرفته میشود تاثیر مستقیم در زنجیره تامین کالاها گذاشته و در ادامه آن سبد کالایی مصرفکنندگان نهایی یعنی مردم دستخوش تغییر میشود.
هفته گذشته نامهای از وزیر محترم صمت صادر شد که صادرات سه قلم مهم از مواد اولیه بستهبندی یعنی “کاغذ و کارتن”، “فیلم BOPP” و “فیلم پلی استر شفاف” را ممنوع اعلام کرد.
هر کدام ار اقلام فوق چندین تعرفه زیرمجموعه خود دارند و البته ممکن است آن دستور همه انواع آن کالا را شامل نشود که این را از شماره تعرفههای گمرکی آنها میتوان فهمید. اما با توجه به نوع کاربری کاغذ در ایران میتوان چنین برداشت کرد که عمده کاغذ مورد نظر در این دستور کاغذهای بستهبندی هستند. البته پس از موضعگیری سندیکای تولیدکنندگان کاغذ به رهبری دکتر ابوالفضل روغنی چند تعرفه از فهرست کاغذهای ممنوعه برای صادرات خارج شدند.
عمده چالش روابط صنعت کاغذ و صنایع پاییندست را میتوان در بخش بستهبندی آن هم در صنعت کارتن دید. زیرا وابستگی صنعت کارتن به کاغذ داخلی بیشتر از صنعت نشر است. صنعت نشر بیشتر از کاغذ و مقوای وارداتی استفاده میکند و در این مورد نه با چالش مهمی از نظر قیمت تمام شده روبرو میشود و نه کسی انتظار دارد از کاغذ داخلی استفاده کند. اما این طرف ماجرا یعنی صنعت بستهبندی شرایط بگونهای دیگر است. کمیت و کیفیت کاغذ تولیدی برای بخش بستهبندی تاثیر همه جانبه در عملیات حمل و نگهداری کالاها دارد.
از این رو میتوان گفت فراز و نشیبهای صنعت کارتن برای بسیاری از فعالان بستهبندی و لجستیک اهمیت دارد و بیشتر صنایع پس از تولید کالاهایشان سرنوشت کالاها را به کارتن میسپارند.
یعنی صنعت کارتن از جمله چند حلقه آخر در زنجیره کل فعالیتهای تولیدی کشور است و میتواند نتیجه فعالیت همه صنعت را با خود بالا و پایین ببرد.
این در حالی است که سرنوشت صنعت کارتن هم در دست صنعت کاغذ است. در همه دنیا صنعت کارتن به صنعت کاغذ وابسته است اما در ایران ناپایداری در بخش کاغذ باعث میشود صنعت کارتن نتواند وظیفه مهم خود در زنجیره تامین کالاها را انجام دهد.
هر چند که همه کاغذ مصرفی در صنعت کارتن کشور ما کاغذهای تولید داخل نیست اما کاغذ داخلی چنان سهم بزرگی از خوراک صنعت کارتن را در اختیار دارد که هر تکان خودآگاه یا ناخودآگاه آن باعث زلزله در صنعت کارتن میشود.
به همین دلیل کارتنسازان سعی در نزدیک نگه داشتن فاصله خود با کاغذسازان دارند که در بعضی نقاط به ادغام یا سرمایهگذاری مشترک هم تبدیل شده است.
با نزدیکی بخش کارتن به بخش کاغذ، مسئله آخال که بیشتر دغدغه کاغذسازان باید باشد در صنعت کارتن پررنگتر شد که خودش یک نوع انحراف در صنعت کارتن است.
آخال ممکن است یکی از مسائل مهم صنعت کاغذ باشد و در سرنوشت صنعت کارتن هم بگونهای اثر داشته باشد اما فلسفه وجودی صنعت کارتن حل مسائل لجستیک و ایجاد کیفیت و امنیت پایدار در شبکه حمل و نگهداری کالاهای کشور است چه با کاغذ داخلی چه خارجی. آخال چه داخلی باشد و چه وارداتی، چه با ارز صادرات کاغذ باشد چه با هر ارز دیگر همه مربوط به صنعت کاغذ است و صنعت کارتن باید به مسئولیتهای خود در مقابل شبکه عظیم حمل و نگهداری کالاها در داخل و صادرات کشور فکر کند.
اما به نظر میآید روند امور به سمت مسائل جزء و افقهای کوتاهتر میرود و صنعت مهم و کلیدی کارتن درگیر بازی کاغذسازان است. این مسئله با ورود ضعیف بعضی کارتنسازان به صنعت کاغذسازی پیچیدهتر شده است. زیرا هر گونه موضعگیری محکم قانونی اهالی کارتن برای حفظ منافع خود در برابر صنعت کاغذ به دلیل وجود چند خط کوچک کاغذسازی در بین کارتنسازان دچار تزلزل و ناکارامدی خواهد شد.
تصمیمات دولت نیز نشان میدهد که آن نگرش کلان که ناظر بر فلسفه وجودی و ماموریتهای این دو صنعت در کشور باشد در دولت نیست. عملکرد و درخواستهای این دو صنعت باید معیار حفظ و بهبود شبکه توزیع کالا و مسائل پیرامون آن باشد.
کافی است فارغ از دوستیها یا اختلافات بین کاغذسازان و کارتنسازان از این دو صنعت فاصله بگیریم و از دور نگاهی به این گوشه از صنعت کشور بیاندازیم. فهمیدن آن چه باید فهمید چندان سخت نیست. کدام یک از این دو باید درباره امنیت پایدار (از نظر حمل و نگهداری) در شبکه توزیع کالاها مسئول و پاسخگو باشد؟ و کدام یک از این دو وظیفه دارد بدون ایجاد هیچ نوع مشکلی کار پشتیبانی آن یکی را انجام دهد؟ حالا اگر سربازان در خط مقدم بدون پشتیبانی ماندند و نیروی پشتیبان به دنبال جمعآوری غنایم رفتند نتیجه چه میشود؟
پس از بالا رفتن نرخ ارز در کشور بسیاری از صاحبان کالا که امکان صادرات داشتند از جمله تعدادی از تولیدکنندگان کاغذ سراسیمه به سوی صادرات محصولاتشان روی آوردند. در این زمان وضع قوانین مربوط به ارز و تولیدات داخل کشور بسیار ناپایدار بود و گاهی در یک روز دستورات متعدد از سوی وزرا صادر میشد.
چرخش کاغذسازان به سوی صادرات و رویگردانی از صنعت پایین دست خود یعنی صنعت کارتن آن هم با هدف تحصیل سود بیشتر به نظر بیرحمانه و خودخواهانه میآمد. بخصوص که با نگاهی به گذشته متوجه میشویم این چرخش نه بر اساس یک برنامه مدون چند ساله در صنعت کاغذ کشور بلکه بر اساس سودجویی آنی است که در آن هیچ ملاحظهای در باره صنایع پایین دست و پایینتر از آن و شبکه لجستیک کشور نشده است.
برایند کلی آن چه گذشته و هنوز برخی بر آن اصرار دارند زنگی خطری است که متاسفانه در زمان چنین بحرانهایی نمیتوان به واژگانی چون وحدت و همدلی و تعامل امیدی بست. صنعت کارتن هم در این میانه سعی داشت متانت خود را حفظ کرده و از راههای دیپلماتیک و قانونی و البته اعمال مدیریت در تولید و عرضه، مشکل را از سر خود بگذراند.
این زنگ خطری است که شنیدن آن برای مدیران ارشد کشور واجب است. البته بسیاری از مدیران کشور افراد تازهای نیستند و پیش از این نشان دادهاند گوش ایشان به این پیامها حساسیتی ندارد. چرا که سالها پیش از این هم اخطار درباره نقش مهم صنایع بالادست در ایجاد بحران عمومی به ایشان داده شده است.
خجالتآور است که ببینیم در زمان بحران عمومی کشور صنایع بالادست بلافاصله وظیفه خطیر تامین صنایع پایین دست را با هدف کسب سودی که هیچ اثر و فایدهای برای جز خودشان ندارد رها کنند.
در ایام اخیر برای چندمین بار اثبات شد آنها که بیشتر از حمایت دولت و بالانشینها برخوردارند کمتر به فکر کشور و مردم ایران هستند.
صنعت کارتن باید بتواند موقعیت خود در گردش کار کشور را بدرستی برای ارکان نظام تعریف کند. این یک موضوع مدیریتی است و ربطی به سابقه یا تخصص در امر کاغذ و کارتن ندارد. اجرای بسیاری از ماموریتهای مهم صنعت بستهبندی کشور بر عهده کارتنسازان است و از ایشان انتظار میرود با علم به این موضوع نقش خود را بدرستی و طوری تبیین کنند که شبکه تولید و توزیع کشور بتوانند به آنها اتکا کند.