این گزارش در دهمین شماره کتاب سال بسته بندی در آذرماه 1395 منتشر شده است.
گرایش بازار ایران به کدام مواد و ترکیبها است و تا چه حد به گرایش کشورهای توسعه یافته نزدیک است؟
عموماً گرایش به بستهبندی انعطافپذیر در لفافهای بستهبندی است و بخشی از این موضوع شامل چاپ میشود. در کشور ما در راستای ایجاد ارزش افزوده بیشتر از محصولات پلیمری و پتروشیمی، هم بالا دست صنعت چاپ که شامل تولید فیلمهای پلیمری و هم در پایین دست آن که صنعت بستهبندی را دربرمیگیرد، عمدتاً در راستای استفاده از ظرفیتهای محصولات پتروشیمی خودمان کار شده است.
یعنی اگر ما امروز در بین چیزی حدود سی واحد تولیدکننده محصولات پتروشیمی ملاحظه کنیم، میبینیم سالهای قبل که تعداد واحدهای تولیدی به روزی دو، سه واحد محصولات پلیمری میرسید، چون تولید فیلم پلیاتیلن فودگرید بوده تولید فیلم پلیاتیلن توسعه پیدا کرد.
اما در پنج، شش سال گذشته ما در بخش اولفین، گرید فیلم پلیپروپیلن، مجموعههای مثل جم، مارون، نویدزرشیمی، رجال و … این گروهها را داریم که پلیپروپیلن را تولید میکنند سرمایهگذاری در بخش فیلم پلیپروپیلن وسیعتر شد. بنابر این چاپخانههای ما هم که پاییندست صنعت فیلم و محصولات پلیمری به صورت فیلم فعالیت میکنند در راستای تبدیل این محصولات به آن چه که در صنعت بستهبندی قابل استفاده هستند سرمایهگذاری میکنند. بنابر این گرایش بر مبنای تأمین یا امکان تهیه مواد اولیه در بازار است.
اما یک روش سرمایهگذاری دیگری هم هست. روشی بر مبنای نیاز بازار و یا شاید بازارسازی. مثلاً ما در کشور، چهار یا پنج تولیدکننده ورق PVC یا فیلم PVC داریم. در صورتی که مصرف آن از کولینگتاور و سیستمهای سرمایشی گرفته تا لوازم تحریر و بستهبندی فراگیر است. اما در این قسمت مثلاً نسبت به پلیاتیلن و پلیپروپیلن، هم در چاپ و هم در تولید کمتر سرمایهگذاری شده است. چون منشأ تأمین آن محدود است و همین یکی دو واحد هستند که گرانول PVC را میزند. یا به عنوان مثال ما تا سال جاری که اولین واحد تولید فیلم پلیاستر در کشور مبادرت به تولید کرده هیچ تولیدکنندهای نداشتیم. چون ما بهغیر از، پتروشیمی شهیدتندگویان، تولیدکننده (چیپس پت) نداریم. این انگیزه و گرایشهایی میشود که ما در سرمایهگذاری برای بستهبندی داریم.
اما این که چقدر با کشورهای توسعهیافته فاصله داریم باید گفت فاصله با کشورهای توسعه یافته در واقع دو پیامد دارد: اول اینکه رقابت در آن بالا میرود. هر چیزی که براحتی بدست میآید رقابتپذیر نیست. زمانی که شما بتوانید مواد اولیه داخلی را به راحتی تهیه کنید، ماشینآلات داخلی هم برای آن میسازید. بنابر این صنعت جایگاه ورود همه علاقهمندان میشود و رقابت در آن سخت میشود. اما تفاوت ما با آن چیزی که در خارج از کشور و مخصوصاً کشورهای توسعهیافته هست.
کشورهای توسعه یافته بر مبنای نیاز بازار، بازارسازی کرده و گروههای جدید را ایجاد میکنند. مثلاً برای بستهبندی محصولات مثلا محصولات گوشتی و لبنی فیلمهای وکیوم و ترموفرمینگ پلیآمید نیاز است. پلیآمید را ایجاد میکنند یعنی با تولید آن شرایط دسترسی به آن را فراهم میکنند تا بتوانند یک فرآورده را بستهبندی کنند.
در کشور ما این نیاز ورق خورده و مطالعه شده ولی شاید هنوز شروع نشده باشد. برای محصولات قابل ریتورت و اتوکلاو شوندهها و قابل گرم شدنها، به جای قوطیهای کنسرو از لفاف انعطافپذیراستفاده میکنند که قابلیت اتوکلاو شدن را داشته باشد.بستههای خارجی آن را زیاد دیدیم. انواع تن ماهی، فرآوردههای گوشتی. این قضیه در کشور ما نیازمند این است که مثلاً ما گروهی از فیلمهای قابل اتوکلاو شدن را داشته باشیم. بنابر این اول این را تولید میکنند و بعد میروند سراغ صنایع کنسرو و میگویند که لازم نیست شما قوطی به این گرانی را از مسافتی دور بیاورید، بار آلودگی ثانویه هم داشته باشید. شما میتوانید از بستهبندی انعطلفپذیر استفاده کنید.
انبارش کمتر، کیفیت بهداشتی به مراتب بالاتر، ماندگاری محصول طولانیتر و قیمت ارزانتر. در حقیقت بازارسازی میکنند. یک عارضه یا گوشهای را در صنعت غذا، دارو و یا آرایشی و بهداشتی و … شناسایی کرده و وضعیت آن را با پلیمرهای تولیدی و پلیمرهای پیشرفته بهبود میدهند. در واقع بازار ایجاد میکنند. کم و بیش در کشور ما هم اتفاق افتاده، مثلاً تا بیست و پنج سال پیش همه تخممرغها در شانههای سلولزی سیتایی بودند و از حدود هجده سال پیش در بستههای پلیمری که ضمن حمل و نقل نمیشکند و ظاهر خوبی دارند قرار گرفتند. تعداد شش یا هشتتایی دارند و به شما حق انتخاب میدهند. در عین حال که محیط هیچ فرقی نکرده، جذابیت آن در بازار بیشتر شده است. این سادهترین مثال جایگزین پلیمر با چیزهای دیگر است. نام آن را هم بازارسازی با کمک بستهبندی گذاشتهاند. حالا در کشورهای توسعهیافته مبنای سرمایهگذاری عمدتاً بازارسازی و نیازسنجی است. کسی چیزی تولید نمیکند که با دیگران رقابت کند. بلکه با محصولی جدید بازارسازی میکند.
اشتباهات رایج دستاندرکاران صنعت کانورتینگ در ایران
صنعت تولید و تبدیل لفاف (کانورتینگ) از یک تا صد در مدارج مختلفی طبقهبندی شده است. در صدر گرایشات صنعت کانورتینگ هفت مجموعه در کشور در بخش اسپتیک یا همان اصطلاح عامیانه تتراپک سرمایهگذاری کردهاند. اما خروجی آن کجاست؟
متأسفانه هنوز هیچ کدام از این مجموعهها نتوانستند به هدف اصلی که صنعت لبنیات است برسند. به این دلیل که خیلی وقتها شما فقط به صرف سرمایهگذاری در بستهبندی نمیتوانید بازار را به دست بگیرید. ماشینهای بستهبندی هم مکمل شماست. اگر شرکتهای تتراپک و یا آلفاپک موفق هستند، به خاطر این است که ماشین و بستهبندی را با هم دارد. آنها پیشنهادهای مختلفی از ماشینآلات بستهبندی را همراه با لفاف بستهبندی ارائه میدهند. بنابر این در ایران این موفقیت اتفاق نیفتاده چون سرمایهگذاری با گرایشاتی نسبتاً محدود از نظر سطح درک و بینش انجام شده است.
بدون توجه به این که ما میخواهیم به بازاری که ماشینسازی حرف اول آن را میزند وارد شویم. و صاحبان صنایع که این ماشینآلات را دارند تنها به دلیل این که شما به آنها بستهبندی بدهید به شما تمکین نمیکنند. چون کسی که قبلاً به آنها بستهبندی میداد ماشینآلات بستهبندی خدمات و قطعات و خیلی امکانات دیگر را هم داده است. گریدهای بالاتر و پیشرفتهتر را پیشنهاد کردهاستت.
این اشتباه فاحش است. اما حالا اشتباه رایج که اغلب در صنعت کانورتینگ اتفاق میافتد این است که بر مبنای مواد اولیه محدود فکر میکنیم.
چون بالای نود درصد چاپخانههای چاپ رول و سیستم کانورتینگ ما در راستای BOPP و فیلمهای خانواده پلیپروپیلن و یا پلیاتیلن سرمایهگذاری کردهاند خیلی وقتها ماشینآلات و ادوات آنها کافی نیست و یا این که مثلاً امکان چاپ محصولات بستهبندی وکیوم پروتئینی را دارند اما امکان لمینت را ندارند و یا اینکه این محصولات فقط در کانورتینگ و یا در لمینیت نیاز به لمینیت حلالی دارند.
خیلی جاها هم روش ما لمینیت مذاب است و نباید یک فیلم را بخریم و به یک فیلم دیگر بچسبانیم که دلیل آن اتفاقات بعدی مثل مهاجرت چسب یا عواملی که میتوانند خطرناک باشند و مصرف کننده را تهدید کنند است.
بنابر این در حقیقت عدم بررسی محصول نهایی و خدمات و ماشینآلاتی که در طی مسیر برای رسیدن به این نتیجه و تکمیل کردنش دارند تبدیل به یک ضعف یا یک اشتباه و یک خطای استراتژی میشود که عمدتاً ناشی از کپی، پیست کردن واحدها از روی واحد قبلی است. مثلاً دو نفر باهم در جایی کار میکردند و حالا به دلیل اختلاف نظر از هم جدا میشوند. یکی از آنها یک واحد مشابه با دیگری را برپا میکند.
تشابهات در تکرار یعنی خطا. در واقع وقتی ما به نیاز بازار فکر نکنیم خطا کردیم. خطای استراتژی دیگر این است که بازار دارد به سمتی میرود و ما آینده بازار را در سیاستگذاری خودمان نمیبینیم.
حدوداً دوازده، سیزده سال پیش زمانی که شیر کیسهای یا پریپک به اوج رسیده بود سیاستهای وزارت جهاد در آن زمان ارائه یارانه روی شیر بود و به همین خاطر بالای هزار دستگاه ماشین تولید پلیاتیلن سه لایه فقط برای شیر کیسهای وارد کشور شد. زیرا در بعضی از شهرهای ایران مثل نیشابور 15 برند شیر کیسهی عرضه میشد. ولی الان کجا هستند؟ امروز آنها نیستند چون دیگر وزارت جهاد یارانهای روی شیر نمیدهد.
این دریا خشک شد چون عمقی نداشت و تمام این ماشینآلات سه لایهزن شیر کیسه امروز مثلاً دارند کیسه خیار و بادمجان برای میدان ترهبار تولید میکنند چون چارهای ندارند. بنابر این اشتباه اول تکرار تشابهات و اشتباه دوم در نظر نگرفتن آینده بازار است.
آیا اگر یک جایی از دنیا شیر کیسهای عرضه شد و کمپانی پریپک در فرانسه این کار را شروع کرد، آیا فقط در همین سطح باقی ماند؟ یا خیلی یونیک و خاص و برای یک کار خاص بود؟ پس یکی از آن خطاها این است که یک ماشینساز و یا یک بازرگان چیزی را پیشنهاد میکند که متأسفانه تشابه در تکرار و تقلید کورکورانه از روی بازارهایی که آیندهای ندارد را به دنبال دارد.
ما چند مجموعه در کشور داریم که اگر با ظرفیت کامل و جامع کار کنند هم بسیاری از نیازهای کشور برآورده میشود و هم بسیاری از همکاران صنفی آنها که با ظرفیتهای محدود و ماشینآلات ضعیف کار میکنند از بازار حذف میشوند.
بسیاری از ماشینآلات خوبی که در کشور داریم و زیر یک سقف جمعآوری شدهاند جوری که اگر متوسط نمره ماشینآلات رایج در حال کار را ده تا دوازده اعلام کنیم نمره اینها نوزده یا بیست است. ولی در واحدهایی مستقر شدهاند که هیچ وقت کار نکردهاند.
ما واحدهایی داریم که یا ورشکستهاند و یا در حال ورشکستگی هستند و درگیر مطالبات بانکها و حالا انتخابهای ناشیانه را میبینیم که این همه ماشینآلات خوب را زیر یک سقف داریم. آیا برای همه این ماشینآلات در سطح ایران مدیران مجرب، پرسنل کار آزموده، اپراتورهایی که با این ماشینآلات کار کرده باشند داریم؟ یک مدیر هیچ وقت نمیتواند با استفاده از سرمایهای که از طریق وام بانکی تهیه شده برای ورود به بازاری که در آن سابقه قبلی ندارد و با پرسنلی که آموزش نداده و ورزیده نکرده تنها به صرف خرید ماشینآلات خوب موفق باشد. یعنی بزرگترین چالش و یا بزرگترین خطایی که متأسفانه در بانکهای ما اتفاق افتاد نعل وارونه زدن به گروههایی بود که با رانت یا توصیه آمدند سرمایه کشور را بردند و قفل کردند. ماشینآلات ارزشمند زیادی وارد شده و در مجموعههایی که مدیریتهای با کفایت و بااقتدار و با سواد برای تأمین اینها ندارند قرار گرفته است.
در واقع شاید این خطای استراتژیک فقط از سرمایهگذاری در صنعت تولید و تبدیل لفاف نباشد و از کسانی باشد که این سرمایهها را تأمین میکنند و در اختیار این مجموعهها قرار میدهند و در نهایت هیچ بازخورد و خروجی ندارد. در واقع خطای استراتژیک در سرمایهگذاری است. این خطا هم شامل صنعت کانورتینگ میشود و هم در چاپ که در آن جا عمق بیشتری دارد.
میزان سرمایهگذاری در صنعت کانورتینگ ایران و جهان و میزان لازم آن با توجه به روندهای موجود در کشور
ما واقعاً ظرفیتهای خالی در کشور داریم. چندین کارخانه داریم و کوهی از ماشینآلات که در حال حاضر بعضی از آنها حتی با پنج یا ده درصد ظرفیت هم کار نمیکنند یا مواد اولیه کافی و مورد تأیید از نظر کیفیت در این واحدها وارد نمیشود.
یکی از ملزومات صنعت کانورتینگ فیلم پلیاستر بوده که تولید آن امسال در کشور شروع شده و با توجه به همت مدیریت آن، امیدواریم که تمام تنوع و شرایط کیفی را اخذ کنند و در کارشان پیشرفت داشته باشند.
ماده دیگر، فویل آلومینیوم و نورد فویل آلومینیوم در کشور است که داستانی ناهنجار دارد و سالیان زیادی است که همیشه با یک ادعای برآورده نشده همراه بوده است.
کاغذ، یک ورودی دیگر صنعت کانورتینگ است. ما کشور کاغذ نیستم و اساساً تمام دستاندرکاران صنعت بستهبندی در ایران و در بستهبندی انعطافپذیر، کاربردهای کاغذ و ورود به کاغذ را در بستهبندی نمیدانند. زیرا در مواد اولیه (کاغذ) محدودیت داشتهاند و در نهایت گرایش خود را تغییر دادند و خلاقیتی در این قسمت نیست.
در حقیقت اینها اتفاقاتی است که افتاده تا کانورتینگ را متحول نکند. در حالی که سرمایهگذاریهای خیلی خوبی شده است. به نظر من آن چه که از ماشینآلات و سایت در کشور وجود دارد، هم جوابگوی نیاز داخل، هم بازارسازی برای حجم معادل آن در داخل کشور و هم صادرات این نوع کالاها است. اما یا ضعف دانش مدیریتی وجود دارد یا رانتی پشت سرمایهگذاری است که به غیر کارشناس و غیر متخصص واگذار شده و یا آن جایی که این شرایط نبوده عدم تأمین مواد اولیه و یا عدم تمایل صاحبان صنایع برای این که یک مواد اولیه خارجی کار کنند و یا توانایی بازرگانی خارجی ندارند و قابلیت تأمین ندارند.
اینها ضعفهای کار هستند، اگر نه سرمایهگذاری خوبی در صنعت کانورتینگ و چندلایهها و تولید فیلمهای پلیمری انجام شده است. ظرفیت تولید فیلم در گروه اولفین به مراتب از نیاز کشور بالاتر است.
به دلیل عدم ثبات نرخ ارز که در محصولات پتروشیمی تأثیرگذار است، متأسفانه حال و روز خوبی در صادرات نداریم. ولی خالی از صادرات هم نیستیم. اما در کانورتینگ این ضعف شدیدتر است. صادرات به هیچ وجه مثل محصولات پلیمری و فیلمها قابل توجه نیست. اما به هر ترتیب ماشینآلاتی که نصب شدهاند از نظر ظرفیت و سطح کیفیت پاسخگوی نیاز داخل هستند.
تعداد و ظرفیت واحدهای موجود در صنعت کانورتینگ کشور و آنها که در تغییر ذائقه بازار نقش دارند
از آن جاییکه زمینه فعالیت ما تولید دو با سه نوع فیلم پلیمری است و همکاران صنفی ما مشتریان ما هستند، آماری که داریم نزدیک به دویست واحد در بازار حضور دارند که البته بعضی از آنها به دلیل رکود و خوابش و … متأسفانه حذف شدهاند. ولی از این تعداد واحد که در کشور فعال هستند شاید به صورت پویا و جاری و فعالیت دائم تقریباً بیست واحد چاپ و تولید فیلم همزمان وجود دارد.
از این سی واحد حدود شش یا هفت واحد تولیدکننده فیلمهای پلیمری هستند و دائم کارند. شاید هفت یا هشت واحد چاپخانه چاپ رول سه شیفت در حال کار باشند و بقیه دائم کار نیستند. این سقف است و واحدهایی هم داریم که شاید هفتهای دو روز یا یک شیفت کار میکنند و یا کارهای خدماتی میکنند.
ظرفیت اسمی سرمایهگذاری در صنعت چاپ و بستهبندی به مراتب بالاتر از نیازی است که در بازار وجود دارد. این خاص صنعت کانورتینگ نیست. اغلب ظرفیتهای صنعتی کشور ما بالاتر از نیاز سرمایهگذاری شده هستند. اما بخش دردآور این قصه در بستهبندی انعطافپذیر آن جا است که ما کشوری هستیم مهد پلیمر و محصولات پتروشیمی.
بنا به ادعای دولت ما و آمار صادرات، سال قبل 55درصد صادرات غیر نفتی ما پلیمری بود و جای تاسف است که در این 55 درصد صادرات غیرنفتی که همه محصولات پلیمری هستند هیچ سهمی از لفاف و فیلمهای پلیمری و محصولات چاپی انعطافپذیر نیست.
این خیلی بد است که ما کشوری هستیم که از نظر توان تولید فیلم اولفین مصارف پتروشیمی در رأس قدرت و اقتدار منطقهایم از طرفی در مرکز یک منطقه جغرافیایی با جمعیت حدود چهارصد و پنجاه میلیون نفر، کشورهای تازه استقلال یافته و پاکستان و افغانستان هستیم که پتروشیمی ندارند اما متأسفانه ما صادراتی به اینها نداریم.
یعنی هم مدیران آموزشدیده و کاربلد و نسل پویا در این صنعت قدم نزده و مطالعه و بررسی انجام نداده و هم متأسفانه تا سال جاری مسائل تعرفه و گمرکی و عوارضی که روی فیلم حاکم بود ظلم مضاعفی به چاپخانههای پایین دست تولیدکنندههای فیلم روا شده بود که بنوعی آنها را از سودآوری ساقط کرد.
در حال حاضر نیز در عرصه صادرات با توجه به این که همکاران صنفی ما رقابت بلد نیستند اگر بازار عراق هم هست در بازار عراق کالای تولید شده خود را ارزانتر از داخل ایران میفروشند. در صورتی که صادرات یعنی راندمان و بهرهوری بالاتر و استفاده بهتر. همچنین به ازای جنس فروخته شده ریال دریافت میکنند و نمیتوانند دلار بصورت واریز به یک حساب خارج از کشور بگیرند که حداقل بابت ورود ماشینآلات یا هزینههای جاری ارزی خود از آن استفاده کنند. متأسفانه ضعف در فرهنگ این صنعت هم نفوذ کرده و تأثیر گذاشته است.
جمعبندی و تحلیل سالانه برای مشتریان و دستاندرکاران صنعت کانورتینگ
پویایی و نوآوری در هر صنعتی قطعاً میتواند راهگشا و تأثیرگذار باشد. صنعت بستهبندی، خودش یک عامل برای بازارسازی و پویایی است. شما هر وقت لباستان را تغییر دهید توقع دارید که یک شخصیت دیگری از شما تلقی شود. با توجه به اینکه بستهبندی لباس کالاست سادهترین وانمود کردن به این که من چیز دیگری هستم این است که بستهبندی آن عوض کنند.
وقتی بستهبندی خودش سردمدار تحول است قطعاً باید پویاترین مدیران و هوشمندترین نوع سرمایهگذاری و آموزش دیدهترین کادر فنی و سرمایهگذار و مدیریتی در این بخش باشند. چون این افراد بازارسازی کنند. اینها هستند که میتوانند از کالاهایی که مشکل فروش یا صادرات دارند رفع دغدغه کنند.
اینها میتوانند روی تغییر کالاهای صادراتی تأثیر بگذارند. روزهایی بود که از صادرات نفت خام رنج میبردیم و این خامفروشی برای ما تلخ بود. پس آن را به کالاهای پتروشیمی تبدیل کردیم و حالا چه اشکالی دارد که محصولات پتروشیمی به محصولات پاییندستی تبدیل شود و صادر شود.
این تحول نیازمند یک شبکه مدیریتی آموزشدیده، مشورتپذیر و تحولپذیر است. به نظر من در صنعت بستهبندی چیزی به نام ریسک وجود ندارد. اگر به عنوان مثال در صنعت خودرو، دست زیاد است، بازار اشباع شده و احتمال میرود هر تغییری قطعاً به موفقیت منجر نشود اما در صنعت بستهبندی تغییری نداریم که منجر به موفقیت نشود.
این همه تحول و تغییر را در نظر بگیرید. برای مثال بیست سال پیش شیر را فقط در بطری شیشهای میدیدید و امروز در انواع بستههای پلیمری میبینید.
شانه تخم مرغ سلولزی به شانههای پلیمری تبدیل شده. جعبه دستمال کاغذی سلولزی به سمت بستهبندی اقتصادی میآید. اینها همه نشاندهنده ورود و جایگزینی صنعت بستهبندی در صنایع مختلف و متحول کردن آن صنایع است.
این کار بیش از هر کس به دست افرادی میسر است که خودشان از سطح درک و بینش بالا برخوردار باشند. در این جا نمیشود سنتی رفتار کرد. همان طور که ده سال پیش تولید پلیمر فودگرید در کشور نداشتیم و اکنون هست شاید نیاز دو سال بعد ما فیلمهای پلیمری خاصی باشد که امروز در اروپا از مراحل تحقیق و توسعه و بازاریابی گذشته و فراگیر شده و محصولاتی که با آن بستهبندی میشوند در بازار رقابت میکنند.
بدیهی است آن فیلم جدید را هم اگر در این جا داشته باشیم قدرت رقابت محصولات ما را در جهان بالا خواهد برد. پس مدیران آموزشپذیر، تحولپذیر و مشورتپذیر نیاز اصلی این صنعت هستند و سرمایه و ایده و گرایش در اولویت دوم قرار میگیرند.
من همواره در کنار همکاران خودم در مجامع عمومی صنفی و صنعتی حضور دارم. به نظر من عمدهترین ضعف در همکاران صنعت بنده ضعف اطلاعاتی است. عمدتاً منتظر این هستند که یک مرکز که از مراکز عامل هم نیست حال ارشاد باشد، صنایع باشد، بهداشت باشد و… بیاید و گرهگشایی کند. یا این که جمع شویم و برویم و بگوییم که فلان کار شود. اتفاقا به نظر من ما نمیتوانیم جمع شویم بلکه ما باید به تنهایی برویم و تحقیق و مطالعه کنیم و تحول ایجاد کنیم. اینها تغییراتی است محتمل و دور از ذهن هم نیستند و ما این پتانسیل را داریم و بهتر است که مطالعه را در همه امور افزایش دهیم.