از قديم گفتهاند گشنگي نكشيده كه عاشقي از يادش بره
مدت مديدي است كه كارآفرينان كشور دچار گرسنگي هستند. حمايت از صنعت و كارآفريني ساز و كار مخصوص خود را دارد كه يكي از مهمترينهاي آن تسهيلات است. از تسهيلات كه خبري نيست اگر هم پيدا شود مملو از ربا است. همان كه به نامهاي مختلف آن را قانوني و شرعي كردهاند. يا تسهيلاتي كه براي دستيابي به آن بايد هزينههاي نامتعارف و غير رسمي پرداخت كرد. وضع كنوني صنعت و كارآفرينان كشور همان مصداق گرسنگي است. همان كه عاشقي را از سر آدم ميپراند. عاشقي هم كه پريد چشمه استعداد و خلاقيت خشك ميشود. خلاقيت هم كه نباشد رقابت نيست و هر چيز بيمقداري قدر و ارزش پيدا ميكند و همان ميشود كه اكنون هست.
گاهي در بيابان هستي و خودت ميداني كه نه براي تو و نه براي ديگران چيزي وجود ندارد. گاهي نه اين طور است و خيلي چيزها كه براي زندگي لازم است پيدا ميشود ولي هر از چند گاه دزدان چنان به آبادي ميزنند و داشتههايت را به يغما ميبرند و جاي خالياش را هم آتش ميزنند كه تا مدتها دست خالي ميماني و انگار در بيابان بي آب و علف به سر ميبري.
در اين حالت عشق و خلاقيت تبديل به خاطرهاي در زمانهاي دور ميشود و همه سر در گريبان گرفتاريهاي روزمره خودشان ميشوند. در اين هنگام زمان براي خريدن ما فراهم ميشود. استعدادهايي كه آن قدر ضعيف و محتاج شدهايم كه ديگران از دوردست بيايند و با اندكي مهرباني و اعتماد به نفس زياد به ما لبخند بزنند و وعده آرامش بدهند.
هم اينك آژانسهاي اتومبيل كرايه پر هستند از كارآفرينان سابق كشور كه براي خود كارگاهي و توليدي و كارگراني داشتهاند. اينها خوشعاقبت بودهاند زيرا كه بعضي همتايان آنها به دليل پروندههاي مالي در زندانها به سر ميبرند و عده معدودي هم بدون نشاني خود را از چشم ديگران پنهان كردهاند.
بدعهدي و فساد در دستگاههاي دولتي اگر باشد اولين اثرش كاركرد آموزشي آن است. فضاي كسب و كار كشور پر است از وعدههاي بيسرانجامي كه اشخاص به يكديگر ميدهند. وعدههايي كه انجام نشدن آنها طرف ديگر را گاهي به نابودي ميكشاند. هر روز بر تعداد كارآفريناني كه تحملشان از اين شرايط به پايان رسيده افزوده ميشود و ايشان صحنه كسب و كار را با دلي خونين و قلبي شكسته ترك ميكنند.
چه قدر بايد سرمايه درگردش داشت تا براي وصول مطالبات يا بهبود اوضاع ماهها و سالها صبر كرد؟ يك ماشينساز معتبر ميگفت دستگاههايي به ارزش بيش از يكصد ميليون تومان را ساختيم و تحويل داديم. پس از مدتي انتظار براي تسويه حساب آنها مشتري مربوطه كه اتفاقا دولتي هم بوده براحتي ابراز كرد كه متاسفانه در بودجه امسال محلي براي پرداخت آن نداريم و انشالله سال ديگر وجه آن را پرداخت خواهيم كرد!
براي اين ماشينساز عزيز ما يك مشتري ديگر با اين شرايط كافي است تا كل سازمانش را نابود كرده و آن را آماج انواع آفات سازماني نظير ريزش نيروي كار، افزايش قيمت، بداخلاقي با مشتريان و كاركنان، چك بيمحل، حذف هزينههاي رفاهي، تحقيق و توسعه، تبليغات و آموزش كند.
مگر در اين شرايط چه قدر ميتوان پول و سرمايه را بدون بازگشت خرج كرد و منتظر برگشت آن در زمانهاي دور بود. مگر در اين زمان چه قدر ميتوان ذخيره نقدي داشت. اگر اخلاق خاص ايرانيان در مدارا با يكديگر و مردمداري و اميد به وعده الهي نبود تاكنون كار اختلافات مالي بين مردم چهره بيروني بسيار بدتري پيدا ميكرد.
كمبود نقدينگي در صنعت در كنار رباخواري بيش از حد موسسات مالي كه پولهاي كشور را انبار كرده يا به نفع اهداف اقتصادي خود خرج ميكنند باعث شده دوره برنامهريزي بسياري از بنگاهها حتي به روز و هفته تنزل پيدا كند. چنان كه در بسياري از دعواهاي مالي صحبت از مهلتهاي يك روزه و چند روزه است كه بسياري نيز تحقق پيدا نميكند. يعني يك شركت با دهها كارگر از هفته بعد خود خبر ندارد كه آيا مطالباتش وصول ميشود يا نه. قولي به او ميدهند و او هم به طلبكاران خود ميگويد و هيچ كس هم از تحقق آن اطميناني ندارد.
ما استعدادهاي زيادي داريم. مردم ايران در تمام طول تاريخ اين كشور ثابت كردهاند كه آبرودار نام ايران هستند و در تمام مشكلات همواره در كنار دولتمردان خود بودهاند. اما كمتر ديده شده كه دولتمردان قدر اين همدلي و همزباني را بدانند و بندرت كسي به ياد دارد كه حق مردم بدرستي ادا شود.
كاش دولتمردان و نمايندگان مردم آن قدر شجاعت داشته باشند كه حداقل در رسانهها به وضع بد اقتصادي اعتراف كنند و از كارآفرينان و مردم به خاطر تحملشان تشكر به جا بياورند. همه خرابي اوضاع اقتصادي كه بر اثر دسيسه اجانب و تحريم نيست بلكه بيشتر آن به دليل سوء مديريت همين دولتمرداني است كه نزديك به چهار دهه اعتماد و مداراي مردم را سرمايه خود كردند و هر جا هم كه كم آوردند يا به گردن دشمن انداختند يا سخن از بيفرهنگي و لزوم اصلاح انواع الگوهاي رفتاري مردم نجيب كشور راندند. هنوز هم اصلاح امور به دست عاشقان امكانپذير است اگر…