بياييد فقط تلاش کنيم. نگاه خود را به کاري که در پيش روي ما قرار دادهاند متمرکز کنيم. اين قدر به چپ و راست نگاه نکنيم که ديگران چه ميکنند.
بسياري از ما عادت کردهايم برنامههاي خود را بر اساس برنامههاي ديگران تنظيم کنيم. البته نه به خاطر دنبالهروي و حس استاد و شاگردي. بلکه به دليل آن که ممکن است برنامهاي از خود نداشتهباشيم.
نميدانم اين چه حسي است که در بسياري از ما وجود دارد که به جاي ابداع راه و روش جديد در کارهايمان راه و روشهاي تجربه شده و معمولا موفق ديگران را برداشتهو به نفع خود جراحي ميکنيم و نامش را قرائت جديد و متفاوت ميگذاريم. حقيقتي است که نبايد آن راناديده گرفت.آن حقيقت اين است که خلقت و چيزي را از صفر بنيان گذاشتن کار هر کس نيست. اصلاح و رتوش، کار اساني است. افرادي که مينشينند و نظارهگر تلاش و عرق ريختنهاي ديگران هستند و سر بزنگاه وارد معرکه ميشوند و با حذف و اضافه چند جزء، يک کل را به نام خود تمام ميکنند متاسفانه زياد هستند و چهره واقعي صنعت و فرهنگ کشور را مکدر کرده و امکان ارزيابي صحيح استعدادهاو کارآفرينان را از بين ميبرند. اگر هر کدام از ما هدفي براي خود تعريف کرده و تمام توان و استعداد خود را متوجه تحقق آن هدف کنيم آسيبپذيري خود و جامعه خود را کاهش خواهيم داد. هدفيابي موثر چيزي در حد کشف استعدادهااست.
بستهبندي دنياي بزرگ و بيانتهايي دارد. جاي کار براي بينهايت متخصص که از رشتههاي گوناگون آمده باشند. اما متاسفانه بسياري از ما فقط از روي دست يکديگر مينويسيم.
از زاويهاي ديگر
خوشبختانه بستهبندي در کشور ما در حال رشد است. اين نهال نو رس در حال قد کشيدن است. حالا بر و باري پيدا کرده و سايهاي دارد. هر چه درخت بستهبندي در ايران بارورتر ميشود مدعيان آن بيشتر ميرسد. اصولا بسياري از ما لقمه ا~ماده را ترجيح ميدهيم. البته همه اين طور نيستند. بعضي شرافت و لذت ساختن، بنا کردن و بخشيدن را با هيچ چيز عوض نميکنند. همين معدود هستند که کشوررا به جلو ميبرند. اگر فرهنگمان به گونهاي پيش ميرفت که افراد بيشتري با اين خصوصيت پرورش پيدا کنند شتاب توسعه کشور روند سريعتري پيدا ميکرد. شايد تاثير فستفودهاباشد که ما اين قدر آمادهخور شدهايم. شايد هم از بس آمادهخور شدهايم فستفودهااين قدر طرفدار پيدا کردهاند. در هر صورت نوع خاصي از فرهنگ به نرميدر ما رسوخ کرده است که شباهتي به آن چه در کتابهاي ادبيات و تاريخ ايران خواندهايم ندارد. بيشتر شبيه فرهنگ غرب است. يعني مردم به امور روزمره مشغول هستند و موجهاي ايجاد شده از سوي رسانهها و اطرافيان خود را دنبال ميکنند، نخبگان و با استعدادهاهم توسط نهادهاو سازمانها و شرکتها (داخلي و خارجي) شناسايي و گلچين ميشوند و به صورت اختصاصي پرورش مييابند.
به بستهبندي بازميگرديم. همان نوجوان شادابي که تا ديروز به حساب نميآمد اما امروز خيليها براي آيندهاش نقشه دارند. اما ايراد کار آن جا است که امروز بعضي از کساني که بيرق بستهبندي را بلند ميکنند تکميل کننده پرچمداران پيش از خود نيست بلکه بيشتر در پي نفي ايشان هستند. نشانه آن هم از نو شروع کردن است. يک نشانه بدتر آن هم محو همه آثار پيشکسوتان و ناديدهانگاشتن فعاليتهاي نسل قبل است.اين چيزي است که به نفع کشور نيست. توسعه و پيشرفت زماني روي ميدهدکه در امتداد هم حرکت کنيم نه در عرض هم. يک چاه عميق پر از آب، بهتر از زميني است که آب به عمق يک بند انگشت بر روي آن باشد که اين آب به زودي بخار شده يا جذب زمينخواهدشد.