تقدم واژه اقتصاد بر فرهنگ
از روزهای نخستین سال تاکنون در محافل سیاسی، علمی و خبری و بیشتر از نوع دولتی آن و حتی در آن سوی مرزها تحلیلهایی در خصوص پیام نوروزی رهبر انقلاب و نامگذاری سال 1393 در جریان است. تحلیلهای متفاوتی ارائه میشود و هر کس سعی دارد با بیان نظرات خود در واقع آن چه قرار است توسط دولتمردان بر مردم کشور جاری شود را حدس زده و بنوعی آیندهنگری کند. پیش از هر چیز خوب است مروری سریع بر پیام نوروزی رهبر انقلاب به نقل از پایگاه اینترنتی khamenei.ir داشته باشیم.
- (سالی که گذشت) در باب حماسهی اقتصادی کاری که باید انجام بگیرد و توقّع بود که اتّفاق بیفتد، اتّفاق نیفتاد.
- در نگاه به سال 93 آن چه که به نظر حقیر مهمتر از همه است، دو مسئله است. یک مسئله همین مسئلهی اقتصاد است و دیگری مسئلهی فرهنگ.
- برای بنای زندگی و سازندگی آینده مورد انتظار است بدون مشارکت مردم تحققپذیر نیست. بنابراین علاوهی بر مدیریتی که مسئولین باید انجام دهند، حضور مردم در هر دو عرصه لازم و ضروری است.؛ هم عرصهی اقتصاد، هم عرصه فرهنگ.
- من شعار امسال را و نام امسال را این قرار دادم، «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی».
هر بار که رهبر انقلاب بر نکتهای تاکید کرده و مسئولان را به تمرکز بر آن فرا میخوانند معلوم میشود مهمترین آمارها و گزارشات، کجای چرخ مملکت را نشانه گرفته و البته تدبیر رهبر در این باره نیز چه بوده است. هر جا که از دید رهبری نیاز به تمرکز بیشتر دارد به معنای آن است که یا در سالهای قبل مورد توجه کافی قرار نگرفته یا به دلیل سوء مدیریت مسئولان قبلی مورد تخریب و انحراف قرار گرفته است.
طی چند سال گذشته شنیدهها و دیدهها حکایت از آن داشت که اقتصاد کشور مورد هجوم و تخریب قرار گرفته و به دنبال آن یا همراه آن (شاید هم پیش از آن) فرهنگ در کشور آسیبهای جدی دیده است.
اقتصاد، فرهنگ، عزم ملی و مدیریت جهادی که چهار رکن نامگذاری امسال میباشد همگی عناصر نایاب اعتماد به نفس مردم است که مدتها است در نظر مردم به مفاهیمی غیر قابل بازیافت تبدیل شدهاند.
بسیاری از مردم با تاکید بر این سخن (که به معصومین نسبت داده میشود) که “چون فقر از در خانهای وا شود، ایمان از در دیگر بیرون خواهد رفت” ارزشهای فرهنگی و اخلاقی را دستخوش چالشهای اقتصادی میدانند و تقدم واژه اقتصاد بر فرهنگ را در پیام نوروزی رهبری، بر همین پایه تفسیر کردهاند. خطر فقر و اثرات مخرب آن در فرهنگ و معنویت هیچ گاه از دید بزرگان دینی ما پوشیده نبوده است.*
مولوی نیز چنان که در عنوان این گفتار آمده در اشعار خود، انسان را ابتدا متاثر از نیازهای دنیوی میداند و بر این باور است که انسان پس از این که باصطلاح شکمش پر شد در پی جایگاه معنوی خود میرود.
عجیب است در کشور ما که بایدها و نبایدها ابتدا با دین سنجیده میشود چرا همواره چنین نقطه ضعفی وجود داشته و چون ترمیم نشده امروز بحث مهم کشور شده است. این اگر در هر جای دنیا باشد در ایران نباید بروز کند زیرا ما مدعی هستیم که سالمترین و صحیحترین مدیریت جامعه را به دلیل اسلامی بودن آن انجام میدهیم. البته پر واضح است که در این میان اگر اشکالی وجود داشته باشد از دین و شریعت نیست بلکه از نحوه تفسیر و اجرای آن است.
به هر حال امروز رهبر کشور، آگاهانه و از روی تعمد بین دو واژه “اقتصاد” و “فرهنگ”، اقتصاد را مقدم میداند. این نکتهای اتفاقی نیست. در محافل مدیریتی چه دانشگاهی و چه اجرایی این نکته مورد نقد و بررسی است و هرکس تحلیل خود را ارائه میدهد.
بدیهی است وقتی کار به دست غیر متخصص باشد اصل و فرع جایشان عوض میشود. فرهنگ عرصهای است که نمیتوان آن را در قالبی محدود قرار داد. اما اقتصاد چارچوبی مشخص و نظمگرفته دارد. وقتی جامعه دستخوش مدیریتی ناپایدار و شعارگونه باشد طبیعی است که عرصهای مانند اقتصاد که نیاز به چارچوب محکمی دارد نتواند به قوام و ثبات لازم برسد.
جالب است که دین ما به صورتی برجسته و غیر قا انکار بر داشتن نظم و چارچوب در امور اقتصادی و بدهبستانهای دنیوی تاکید دارد. در قرآن کریم هر گاه به اعمالی شبیه معامله اشاره میشود صحبت از لزوم کتبی کردن و امضای آن توسط طرفین و شاهدان است. این یعنی بسیاری از تعفات و مصلحتجوییها هنگام کار اقتصادی کنار گذ میشوند. نکتهای است که این پرهیز از تعارف و رسمی شدن نه به معنای کم اهمیت بودن معنویات در برابر مادیات است بلکه به معنی آن است که اگر در اقتصاد رعایت نظم و برنامه صورت نگیرد آثار مخرب خود را بر فرهنگ و روابط انسانها میگذارد. چنان که میبینیم.
موسی(ع) و شعیب(ع) هر دو پیامبر و از ابتدا از خواص نسل بشر بودند. با این حال هنگام استخدام موسی توسط شعیب با این که موسی دختر شعیب را به زنی میگیرد و داماد او میشود اما قرارداد کاری محکمی بین آن دو بسته میشود که حقالزحمه و زمانبندی مشخصی دارد و در طول زمان مقرر هر دو به تعهدات خویش نسبت به یکدیگر عمل کرده و حساب میگیرند. این حکایت در قرآن آمده و سندی است که به ما مدعیان مدیریت دینی یادآوری میکند حتی دو پیامبر هم در عرصه معاش و زندگی باید به برنامهای که امضا کردهاند پایبند باشند و قرآن رعایت این قرارداد کاری را بخشی از سیره این پیامبران میداند.**
مدیریت جهادی
بیشتر جوانان و حتی بخشی از بزرگسالان کشور با مفهوم واژه مدیریت جهادی آشنا نیستند. بخصوص آنها که در تئوریهای مدیریت به دنبال آن میگردند چیز خاصی به دست نمیآورند. مدیریت جهادی در ابتدای انقلاب و زمان جنگ نیازی به تفسیر و توضیح نداشت. هر کس هر برداشتی از آن داشت بخودی خود به نتیجه یکسان میرسید. زیرا فضای آن زمان سرشار از جهاد و نمادهای آن بود. اما امروز چه؟ در فضایی که همه چیز حتی رفتار و حرکات بسیاری از نخبگان آکنده از سهمخواهی، جناحگرایی، مصلحتجویی و عافیتطلبی است کدام رفتار میتواند نماد مدیریت جهادی باشد.
بیشتر آنها که مدیریت جهادی را تجسم دادند اینک در بین ما نیستند و آنها که هستند با تردید به اوضاع مینگرند و اصولا مدیریت کمتر به ست جهادگران است. آن چه رهبر از مردم و مسئولان خواسته اکسیری است که فقط ن میتواند برای نجات کشور موثر باشد البته اگر پدا شود.
مدیریت جهادی تلاشی است تا نفس آخر که در آن فقط به تحقق اهداف عالی فکر میشود. شما اگر فتح قله ر هدف قرار ندهید در همان میانه راه خسته میشوید. مدیریت جهادی میتواد تلاشی فردی باشد که پیامدهای آن فراتر از اهداف و خواستههای فردی است. از خود گذشتگی هم لازم دارد. نوعی خاص از مدیریت است که در آن تلاش زیاد با درک زیاد همراه میشود. سختکوشی و از خود گذشتگی به همراه دید کلان در کنار توجه به رفع مشکل از کشور و مردم، از ویژگیهای مدیریت جهادی است. اما یک ویژگی برجسته و مهم آن موثر، ماندگار و سلامت نتیجه آن است.
* وَ قَالَ [ع] لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِيَّةِ يَا بُنَيَّ إِنِّى أَخَافُ عَلَيْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ.
فرمود: (به پسرش محمد حنفیه سفارش کرد) اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است. *حکمت 319 نهجالبلاغه*
** قرآن کریم. سوره قصص.