مناسبتهای ماه شعبان و رمضان بهانهای شد برای سخن گفتن از موضوعی که در تمام طول تاریخ، گمشده مردم بوده است؛ عدل.
چنان که گویند امام علی (ع) عدل را چنین تعریف کرده که اگر هر چیز بر سر جای خود قرار گیرد عدل رعایت شده است. بزرگان این نکته را به همه رفتار انسان گسترش دادهاند و معتقد هستند باید این معنی را در گفتار، پندار و کردار اجرا کرد. یعنی در گفتار خود سنجیده بگوییم. به عبارتی هر سخنجایی و هر نکته مقامی دارد. همچنین در کردار خود نیز بیجا و بیموقع و نامربوط عمل نکنیم.
در خصوص پندار نیز بینشها و گرایشهای ما باید بجا و سنجیده باشد. تصمیمگیریهای احساسی و آنی همچنین برداشتهای ذهنی که بدون مطالعه کافی تبدیل به منشاء گفتار و رفتار ما میشوند نتیجه رعایت نکردن عدل در پندار ما هستند.
سراسیمهگی در بهرهبرداری از آن چه فرصت تلقی میشود، میتواند منجر به رفتاری شود که از جایگاه و وظایف ما دور است. نتیجه آن در بهترین حالت، وازدگی و بازگشت به سر خط، است و در بدترین حالت این است که برای رفع موانع و تطبیق دادن شرایط با سلایق خود، دست به تغییر ساختار اصلی بزنیم.
این روند اشتباه، راهی است که بارها و بارها در بخش دولتی و خصوصی کشور شاهد آن بودهایم. منشا بسیاری از این اشتباهات، ابتدا جهل و در ادامه آن کبر و غر کسانی بوده که پندار، گفتار و کردار نابجا رند و بر آن پافشاری میکنند.
این روزها در صنعت خودمان؛ بستهبندی شاهد گفتارها و رفتارهای نابجای زیادی هستیم. ای مثال فلان تشکل به واسطه فرصتهایی که پیش روی خود میبیند پا در راهی میگذارد که هیچ ربطی به نام و وظایف آن ندارد.
یا این که فلان مرجع وابسته به دت در موردی اظهار نظر میکند که شاید حتی صلاحیت مشاوره در آن را هم نداشتهباشد چه رسد به اظهار نظر رسانهای.
باها میبینیم یک دانشجوی موفق تازه فارغالتحصیل شده با اولین پیشنهاد تدریس در کوچکترین مرکز دانشگاهی، آن چنان از خود مطمئن شده که حرمت هیچ استادی را نگه نمیدارد.
صِرف ایجاد تغییر، ه یک ارزش تبدیل شده، ارزشی که از شدت تکرار شکل یک تهدید تمامعیار را پیدا کرده است. مسئولان به آسانی و بدون هیچ دغدغهای در حوزه تحت مسئولیت د دت به تغییر همهجانبه میزنند. از عوض کردن نام و نشان و جا و مکان تا پست و مقام و قانون و حتی ارزشها.
داد زدن و رفتار بیقائده از سر نگرانی هم تبدیل به یک ارزش شده است. مسئولان وزارت بهداشت از جایگاه خود استفاده کرده بلندگوهای رسانهها را به خدمت گرفته و هشدارهای پی در پی میدهند. بعضی مانند وزیر بهداشت سابق بخشنامه درباره لزوم استفاده از ظروف گیاهی برای بستهبندی مواد غذایی آماده مصرف میدهد، بدون آن که موسسه استاندارد این ظروف را تایید کرده باشد. بعضی مانند یک مسئول نهچندان بلندپایه وزارت بهداشت بدون طی کردن همه مراحل علمی و آزمایشگاهی اقدام به اعلام هشدار (اعلام خطر) درباره سرطانزا بودن آب بستهبندی یخزده میکند. یکی دیگر با یک مصاحبه بازار صنایع آب بستهبندی را داغ میکند و یک مسئول کشوری از مافیای آب بستهبندی شده سخن میراند.
چرا هر مسئول قوه قضائیه که سکان این قوه را به دست میگیرد سخن از فساد اداری و اقتصادی میگوید؟ برای این که این مسائل هنوز حل نشده است. مصادیق آنها در کجاست؟ در همین رعایت نکردن عدل در گفتار و رفتار. قوه قضائیه را هر چه قدر پهنتر و عریضتر و طویلتر هم کنیم، هر چه قدر از اهمیت جایگاه آن هم که بگوییم، نقشی در اقامه این مصادیق عدل نخواهد داشت. زیرا ای عدل عدل واقعی است از جایگاه قوه قضائیه قابل رهبری و پیگیری نیست.
این یک مسئله تربیتی است که باید پیشتر از اینها حل میشد. زمانی که هر مدیر جوان که کار را به دست گرفت این رویکرد را دستمایه کار خود کرد که هر چه در گـذشـته انجام شده غلط و ناصواب بوده، آرامش و پیوستگی از تصمیمات بسیاری از مدیران ما رخت بربست و جای خود را به مدیریتی داد که هر چند سال یک بار برای ترمیم اشتباهات آن باید بسیاری از قوانین و روشها را از نو برنامهریزی کرد و در بسیاری مواقع راه رفته را بازگشته و از جایی دیگر رفت.
اگر بخواهیم به آن عدلی که امام علی(ع) تبیین کرده و مهدی موعود برقرار خواهد کرد دست پیدا کنیم باید هر چیز در جای خود قرار گیرد. باید در گفتار خود ببینیم آیا این سراسیمهگی برای اعلام یک خبر هیجانانگیز ب خاطر مطرح کردن خـودمان است، سوء تفاهم ات یا پیشگیری از یک فاجعه بزرگ؟ بری مثال نگامی که با وجود سازمانها و خبران بسیار در امر نظارت و کنت مواد غذایی و بستهبندی، اقدام به انتشار خبر درباره آلودگی فلان ماده بستهبندی میکنیم آیا واقعا ما چیزی را میدانیم که دیگران با همه علم خود نفهمیدهاند؟ آیا پیش از این هم به ما ثابت شده که ما چیزی بدانیم که دیگران نمیدانند؟
متـاسفـانه رابطهها و مناصب دولتی و حکومتی فرصتهای رسانهای برای بعضی فراهم میکنند که بدون مطالعه شرایط زندگی را برای مردم ناپایدار کنند. برای درک این واقعیت کافی است بگذارید سالی از این ماجراها بگذرد. در واقع این گفتارها و رفتارهای نسنجیده موجهایی گذرا بیش نیستند که چند صباحی تنور رسانهها را گرم و موجب هیجان در جامعه میشوند و بعد فروکش میکنند.
در این میان آن چه نگرانکننده است رشد منحنی ارتفاع این موجها است. به این معنی که از آن جا که این موجسازیها به دلایلی که آن هم به مفهوم عدل و سرجا بودن هر چ مربوط میشود از کنترل خارج و تبدیل به یک ارزش شده اشتهای جامعه را برای هیجان بیشتر افزایش داده است. تواتر و تکرار انبوه گفتارها و رفتارهای نابجا در یک جامعه، آن جامعه را به انفعال کشانده و از همه چیز ناامیدخواهد کرد. این چیزی است که حضور مردم را در صحنه کاهش میدهد.
گفتهاند اگر آب از پیین به بالا برود قورباغه هم میتواند در دستگاه ابوعطا آواز بخواند. رفتار انسانها بسیاری از پدیدههای ناممکن مادی را در عالم معنوی ممکن کردهاست اما این استحاله هیچ گاه نتوانسته در قانون عمل و عکسالعمل آن تغییری ایجاد کند. به این معنی که اگر بعضی از ما در عالم روابط انسانی توفیق از پایین به بالا کردن مسیر آب را پیدا کردهایم خواننده شدن قورباغهها هم پیامد اجتنـابنـاپـذیـر این عملکرد ما خواهد بود. درست است که بخش اول چنین ابتکـارات انسـانـی بسیـار هیجـانانگیز است اما پیامدهای آن چندان خوشایند نخواهد بود، حتی برای خود ما. در فضایی که هر چیز در جای خود قرار نگیرد میتوان نظارهگر چنین فعل و انفعالاتی بود.
وقتی میگوییم دکه مطبوعات و میبینیم بقالی و سیگارفروشی است درباره عدل و این که هر چیز جای خودش باشد چه فکر میکنیم؟
وقتی میشنویم یک تشکل مربوط به صنعت چاپ که همتایان آن در جهان وظایف و عملکرد مشخص و مشهودی دارند اطلاعیه آموزش نانو در صنعت غذا میدهد چه چیز به ذهن خطور میکند؟ آیا این مناسبترین، بجاترین و مربوطترین کاری است که در آن تشکل معتبر و معروف چاپی میتوان انجام داد؟ یا این که ما با توّهم دیدن یک فرصت، سراسیمه شدهایم؟ به طور قطع جایگاه و مقام فنآوری نانو و خبرگان آن نیز در محافل و سازمانهای مربوط به نانو باید باشد.
یا فلان مرکز لجستیک نظامی، متولی آموزش چاپ دیجیتال و مدیریت رنگ در چاپ میشود. بعد تعجب میکنیم که چرا جوانان و فرزندان ما گاهی اصل را گم کرده و با کمترین توجیه و وسوسهای در خطر انحراف از اصول میافتند.
آیا به بهانه جوانگرایی و فرصت دادن به جوانها (یا هر جویای نامی که مدیون ما شود) باید اجازه دهیم ستونها و بنیانهای هر صنعت و حرفهای زیر هجوم بینشها و گرایشهای آزمایشگاهی بسیاری از تازه رسیدهها لگدمال شوند و پس از بیچارگی در حل انبوه نابسامانیهای پیش آمده مدتی را هم با کلنجار رفتن با غرور خود صرف کنیم تا به بازگرداندن همان لگدشدهها و دلشکستهها راضی شویم؟ البته امروز بسیاری از پنجاه شصت سالههای به ظاهر باتجربه، همان مدیران جوانی هستنـد که خود پیش از این گذشتگان خود را نفی کردند و با ایجاد تغییرات پیدرپی در ساختارهای علم و صنعت، اکنون مورد هجوم دستپروردههای خود قرار گرفتهاند. فقط به خاطر این که در نصب هر چیز بر سر جای خود دقت نکردیم.
متاسفانه فضای کنونی به سمتی پیش میرود که هر کس به هر چیز که دستش برسد قلاب میاندازد و شانس خود را امتحان میکند. همه کارشناس بستهبندی میشوند. همه چیز به همه چیز ربط پیدا میکند. همه بیشتر از هم میدانند و هر پیشنهاد از هر کسی شایسته بررسی شدهاست.
کـافی است تقوای بیشتری در پندار، گفتار و رفتار خود داشتهباشیم. آیا جامعه آن قدر فقیر و ما آن قدر گرسنه شدهایم که هر فرصت یا پیشنهادی را در هوا بگیریم و آن را به عنوان موفقیت در کارنامه خود منظور کنیم یا آن که فرصتشناس نسی و متهارا نمیبینیم و در پیاده کد عدل عملکرد خود ناتوان هستیم؟
عدل مانند ماهی است که هر وقت از آب گرفتهشود تازه است. باید تلاش کنیم آب آلوده نشود تا وقتی خواستیم ماهی بگیریم، ماهیها مرده نباشند.