عدل در پندار، گفتار و کردار ما

متني که در ادامه مي‌آيد به عنوان سرمقاله شماره 118 ماهنامه صنعت بسته‌بندي به چاپ رسيده است

مناسبتهاي ماه شعبان و رمضان بهانه‌اي شد براي سخن گفتن از موضوعي که در تمام طول تاريخ، گمشده مردم بوده است؛ عدل.

چنان که گويند امام علي (ع) عدل را چنين تعريف کرده که اگر هر چيز بر سر جاي خود قرار گيرد عدل رعايت شده است. بزرگان اين نکته‌ را به همه رفتار انسان گسترش داده‌اند و معتقد هستند بايد اين معني را در گفتار، پندار و کردار اجرا کرد. يعني در گفتار خود سنجيده بگوييم. به عبارتي هر سخن‌جايي و هر نکته‌ مقامي‌ دارد. همچنين در کردار خود نيز بي‌جا و بي‌موقع و نامربوط عمل نکنيم.

در خصوص پندار نيز بينش‌ها و گرايش‌هاي ما بايد بجا و سنجيده باشد. تصميم‌گيري‌هاي احساسي و آني همچنين برداشتهاي ذهني که بدون مطالعه کافي تبديل به منشاء گفتار و رفتار ما مي‌شوند نتيجه رعايت نکردن عدل در پندار ما هستند.

سراسيمه‌گي در بهره‌برداري از آن چه فرصت تلقي مي‌شود، مي‌تواند منجر به رفتاري شود که از جايگاه و وظايف ما دور است. نتيجه آن در بهترين حالت، وازدگي و بازگشت به سر خط، است و در بدترين حالت اين است که براي رفع موانع و تطبيق دادن شرايط با سلايق خود، دست به تغيير ساختار اصلي بزنيم.

اين روند اشتباه، راهي است که بارها و بارها در بخش دولتي و خصوصي کشور شاهد آن بوده‌ايم. منشا بسياري از اين اشتباهات، ابتدا جهل و در ادامه آن کبر و غر کساني بوده که پندار، گفتار و کردار نابجا رند و بر آن پافشاري مي‌کنند.

اين روزها در صنعت خودمان؛ بسته‌بندي شاهد گفتارها و رفتارهاي نابجاي زيادي هستيم. اي مثال فلان تشکل به واسطه فرصتهايي که پيش روي خود مي‌بيند پا در راهي مي‌گذارد که هيچ ربطي به نام و وظايف آن ندارد.

يا اين که فلان مرجع وابسته‌ به دت در موردي اظهار نظر مي‌کند که شايد حتي صلاحيت مشاوره در آن را هم نداشته‌باشد چه رسد به اظهار نظر رسانه‌اي.

باها مي‌بينيم يک دانشجوي موفق تازه فارغ‌التحصيل شده با اولين پيشنهاد تدريس در کوچکترين مرکز دانشگاهي، آن چنان از خود مطمئن شده که حرمت هيچ استادي را نگه نمي‌دارد.

صِرف ايجاد تغيير، ه يک ارزش تبديل شده، ارزشي که از شدت تکرار شکل يک تهديد تمام‌عيار را پيدا کرده است. مسئولان به آساني و بدون هيچ دغدغه‌اي در حوزه تحت مسئوليت د دت به تغيير همه‌جانبه مي‌زنند. از عوض کردن نام و نشان و جا و مکان تا پست و مقام و قانون و حتي ارزشها.

داد زدن و رفتار بي‌قائده‌ از سر نگراني هم تبديل به يک ارزش شده است. مسئولان وزارت بهداشت از جايگاه خود استفاده کرده بلندگوهاي رسانه‌ها را به خدمت گرفته و هشدارهاي پي در پي مي‌دهند. بعضي مانند وزير بهداشت سابق بخشنامه درباره لزوم استفاده از ظروف گياهي براي بسته‌بندي مواد غذايي آماده مصرف مي‌دهد، بدون آن که موسسه استاندارد اين ظروف را تاييد کرده باشد. بعضي مانند يک مسئول نه‌چندان بلندپايه وزارت بهداشت بدون طي کردن همه مراحل علمي و آزمايشگاهي اقدام به اعلام هشدار (اعلام خطر) درباره سرطان‌زا بودن آب بسته‌بندي يخ‌زده مي‌کند. يکي ديگر با يک مصاحبه بازار صنايع آب بسته‌بندي را داغ مي‌کند و يک مسئول کشوري از مافياي آب بسته‌بندي شده سخن مي‌راند.

چرا هر مسئول قوه قضائيه که سکان اين قوه را به دست مي‌گيرد سخن از فساد اداري و اقتصادي مي‌گويد؟ براي اين که اين مسائل هنوز حل نشده است. مصاديق آنها در کجاست؟ در همين رعايت نکردن عدل در گفتار و رفتار. قوه قضائيه را هر چه قدر پهن‌تر و عريض‌تر و طويل‌تر هم کنيم، هر چه قدر از اهميت جايگاه آن هم که بگوييم، نقشي در اقامه اين مصاديق عدل نخواهد داشت. زيرا اي عدل عدل واقعي است از جايگاه قوه قضائيه قابل رهبري و پيگيري نيست.

اين يک مسئله تربيتي است که بايد پيش‌تر از اينها حل مي‌شد. زماني که هر مدير جوان که کار را به دست گرفت اين رويکرد را دستمايه کار خود کرد که هر چه در گـذشـته‌ انجام شده غلط و ناصواب بوده، آرامش و پيوستگي از تصميمات بسياري از مديران ما رخت بربست و جاي خود را به مديريتي داد که هر چند سال يک بار براي ترميم‌ اشتباهات آن بايد بسياري از قوانين و روشها را از نو برنامه‌ريزي کرد و در بسياري مواقع راه رفته‌ را بازگشته‌ و از جايي ديگر رفت.

اگر بخواهيم به آن عدلي که امام علي‌(ع) تبيين کرده و مهدي موعود برقرار خواهد کرد دست پيدا کنيم بايد هر چيز در جاي خود قرار گيرد. بايد در گفتار خود ببينيم آيا اين سراسيمه‌گي براي اعلام يک خبر هيجان‌انگيز ب خاطر مطرح کردن خـودمان است، سوء تفاهم ات يا پيشگيري از يک فاجعه بزرگ؟ بري مثال نگامي‌ که با وجود سازمانها و خبران بسيار در امر نظارت و کنت مواد غذايي و بسته‌بندي، اقدام به انتشار خبر درباره آلودگي فلان ماده بسته‌بندي مي‌کنيم آيا واقعا ما چيزي را مي‌دانيم که ديگران با همه علم خود نفهميده‌اند؟ آيا پيش از اين هم به ما ثابت شده که ما چيزي بدانيم که ديگران نمي‌دانند؟

متـاسفـانه رابطه‌ها و مناصب دولتي و حکومتي فرصتهاي رسانه‌اي براي بعضي فراهم مي‌کنند که بدون مطالعه شرايط زندگي را براي مردم ناپايدار کنند. براي درک اين واقعيت کافي است بگذاريد سالي از اين ماجراها بگذرد. در واقع اين گفتارها و رفتارهاي نسنجيده موجهايي گذرا بيش نيستند که چند صباحي تنور رسانه‌ها را گرم و موجب هيجان در جامعه مي‌شوند و بعد فروکش مي‌کنند.

در اين ميان آن چه نگران‌کننده است رشد منحني ارتفاع اين موجها است. به اين معني که از آن جا که اين موجسازي‌ها به دلايلي که آن هم به مفهوم عدل و سرجا بودن هر چ مربوط مي‌شود از کنترل خارج و تبديل به يک ارزش شده اشتهاي جامعه را براي هيجان بيشتر افزايش داده است. تواتر و تکرار انبوه گفتارها و رفتارهاي نابجا در يک جامعه، آن جامعه را به انفعال کشانده و از همه چيز نااميد‌خواهد کرد. اين چيزي است که حضور مردم را در صحنه کاهش مي‌دهد.

گفته‌اند اگر آب از پيين به بالا برود قورباغه هم مي‌تواند در دستگاه ابوعطا آواز بخواند. رفتار انسانها بسياري از پديده‌هاي ناممکن مادي را در عالم معنوي ممکن کرده‌است اما اين استحاله هيچ گاه نتوانسته‌ در قانون‌ عمل و عکس‌العمل آن تغييري ايجاد کند. به اين معني که اگر بعضي از ما در عالم روابط انساني توفيق از پايين به بالا کردن مسير آب را پيدا کرده‌ايم خواننده‌ شدن قورباغه‌ها هم پيامد اجتنـاب‌نـاپـذيـر اين عملکرد ما خواهد بود. درست است که بخش اول چنين ابتکـارات انسـانـي بسيـار هيجـان‌انگيز است اما پيامدهاي آن چندان خوشايند نخواهد بود، حتي براي خود ما. در فضايي که هر چيز در جاي خود قرار نگيرد مي‌توان نظاره‌گر چنين فعل و انفعالاتي بود.

وقتي مي‌گوييم دکه مطبوعات و مي‌بينيم بقالي و سيگارفروشي است درباره عدل و اين که هر چيز جاي خودش باشد چه فکر مي‌کنيم؟

وقتي مي‌شنويم يک تشکل مربوط به صنعت چاپ که همتايان آن در جهان وظايف و عملکرد مشخص و مشهودي دارند اطلاعيه آموزش نانو در صنعت غذا مي‌دهد چه چيز به ذهن خطور مي‌کند؟ آيا اين مناسبترين، بجاترين و مربوط‌ترين کاري است که در آن تشکل معتبر و معروف چاپي مي‌توان انجام داد؟ يا اين که ما با توّهم ديدن يک فرصت، سراسيمه‌ شده‌ايم؟ به طور قطع جايگاه و مقام فن‌آوري نانو و خبرگان آن نيز در محافل و سازمانهاي مربوط به نانو بايد باشد.

يا فلان مرکز لجستيک نظامي،‌ متولي آموزش چاپ ديجيتال و مديريت رنگ در چاپ مي‌شود. بعد تعجب مي‌کنيم که چرا جوانان و فرزندان ما گاهي اصل را گم کرده و با کمترين توجيه و وسوسه‌اي در خطر انحراف از اصول مي‌افتند.

آيا به بهانه جوانگرايي و فرصت دادن به جوانها (يا هر جوياي نامي‌ که مديون ما شود) بايد اجازه دهيم ستونها و بنيانهاي هر صنعت و حرفه‌اي زير هجوم بينشها و گرايشهاي آزمايشگاهي بسياري از تازه رسيده‌ها لگدمال شوند و پس از بيچارگي در حل انبوه نابساماني‌هاي پيش آمده‌ مدتي را هم با کلنجار رفتن با غرور خود صرف کنيم تا به بازگرداندن همان لگدشده‌ها و دلشکسته‌ها راضي شويم؟ البته‌ امروز بسياري از پنجاه شصت ساله‌هاي به ظاهر باتجربه، همان مديران جواني هستنـد که خود پيش از اين گذشتگان خود را نفي کردند و با ايجاد تغييرات پي‌درپي در ساختارهاي علم و صنعت، اکنون مورد هجوم دست‌پرورده‌هاي خود قرار گرفته‌اند. فقط به خاطر اين که در نصب هر چيز بر سر جاي خود دقت نکرديم.

متاسفانه فضاي کنوني به سمتي پيش مي‌رود که هر کس به هر چيز که دستش برسد قلاب مي‌اندازد و شانس خود را امتحان مي‌کند. همه کارشناس بسته‌بندي مي‌شوند. همه چيز به همه چيز ربط پيدا مي‌کند. همه بيشتر از هم مي‌دانند و هر پيشنهاد از هر کسي شايسته‌ بررسي شده‌است.

کـافي است تقواي بيشتري در پندار، گفتار و رفتار خود داشته‌باشيم. آيا جامعه آن قدر فقير و ما آن قدر گرسنه شده‌ايم که هر فرصت يا پيشنهادي را در هوا بگيريم و آن را به عنوان موفقيت در کارنامه خود منظور کنيم يا آن که فرصت‌شناس نسي و متها‌را نمي‌بينيم و در پياده کد عدل عملکرد خود ناتوان هستيم؟

‌عدل مانند ماهي است که هر وقت از آب گرفته‌شود تازه است. بايد تلاش کنيم آب آلوده نشود تا وقتي خواستيم ماهي بگيريم، ماهي‌ها مرده نباشند.

سردبیر پایگاه خبری پیام صنعت بسته‌بندی عضو سازمان خبرگزاران بین‌المللی بسته‌بندی IPPO (International Packaging Press Organization) member

بیشتر بخوانید . . .