نامه خطاب به آقای سعید علیرضایی

نامه سرگشاده مهدی رضاییان مدیر چاپ اندیشه آمل به سعید علیرضایی مدیر شرکت نورتک تابان

چاپ و اندیشه آمل1
آقاى سعید علیرضایی

مدیر عامل شرکت نورتک تابان و نماینده کمپانى KBA

این نقل از بزرگی است که فرمود:

آن را که خوابیده مى‌توان بیدار کرد. اما آن که خود را به خواب زده، هرگز نمی‌توان بیدار کرد.

به نظر می‌آید شما خود را به خواب زده‌اید. ولى من به ناگزیر بیدار مانده‌ام. بیدار مانده‌ام تا ببینم آخر این بازى به کجا ختم مى‌ود.

ظاهرأ ظرفیت شما با ٨٥٠ هزار یورو پر شد و به خواب رفته‌اید. شما می‌توانستید صادقانه بگوید از ماشین‌آلات خریدارى شده خبرى نیست تا ما در کمال خوش‌باورى سوله‌اى فوق‌العاده و استاندارد به مساحت ٢١٠٠ بنا نکنیم که بار مالى بیش از یک میلیارد تومان براى شرکت ما به همراه آورد و تا امروز خالى بماند و چشم براه وعده توخالى شما باشد.

هزینه‌هاى تحمیلى از سوی شما فقط اینها نیستند.

بعد از عدم ایفاى تعهد جنابعالى و شرکت نورتک تابان و عدم پاسخگویی کارخانه KBA آلمان،

برابر با ماده ٨ قراردادی که به امضای شما هم رسیده بود از اتحادیه صنف چاپخانه‌داران تقاضاى رسیدگى (حَکَمیت) کردم. شما هیچ اعتنایى به مراحل رسیدگى نکرده، حسن نیتى جهت حل مسئله نشان نداده، حرمتى براى پیشکسوتان قائل نشده و اعلام کردید مشکل ما به دادگاه احاله گردد. در نهایت ناگزیر به اقامه دعوا در دادگسترى شدم . از تابستان سال ٩٢ تاکنون مراحل دادرسى را با نوبت‌هاى طولانى در حال طى کردن هستیم و شما هر دوره با بهره‌گیرى از وکلاى مجرب و توانا براى خودتان وقت خریدید و اما ما هر بار به سر خط باز گشتیم.

جناب آقاى سعید علیرضایی شما به غیر از ٨٥٠ هزار یورو پولى که از من گرفته‌اید و سوله یک میلیاردتومانى که چشم به راه گذاشته‌اید، نزدیک به ٥٠٠ میلیون تومان هزینه ابطال تمبر، وکیل و ایاب و ذهاب به من و شرکتم تحمیل کردید.

خواب شما براى من خیلى سنگین تمام شد.

اما پرهزینه‌ترین بخش داستان از این جا به بعد آغاز شد.

من با یک سفره نان و یک کوزه آب جهت احقاق حق خودم و همکارانم هر روز به درى کوفته‌ام

تا مگر از این شر شیطان خلاصی پیدا کنم.

از اتحادیه صنف چاپ، رییس اتحادیه لیتوگرافان جناب آقاى احمد ابوالحسنى، ریاست اتحادیه صادرکنندکان چاپ جناب آقاى بابک عابدینى، جمعى از بزرگان و ریش‌سفیدان بازار و صنف چاپ، همچنین عالى‌ترین مقام دولتى این صنعت از وزیر محترم تا معاونین وزارتخانه، شما به هیچیک اعتنایی نکردید و خود را همانند گالیله و علامه دهر پنداشتید و بقیه را عامی فرض کردید که از تجارت و داد و ستد چیزى نمى‌دانند. البته بنده خود در این که شما تافته‌اى جدا بافته هستید به یقین رسیده‌ام.

من براى خرید ماشین چاپ با عرض 145دو گزینه داشتم که یکی هایدلبرگ و دیگری KBA بود. آقاى شاپور اسفرجانى نماینده هایدلبرگ کل مبلغ قرارداد را نقد مى‌خواست و شما با پیشنهاد پنجاه درصد نقد و پنجاه درصد اقساط سه ساله ما را اغفال کردید. متاسفانه من در انتخاب طرف قرارداد خود اعتبارسنجى لازم را نکردم. چرا که آقاى اسفرجانى اگر ساعت رولکس طلای خودش را هم بفروشد به خود اجازه نمى‌دهد مال چاپخانه‌دار را بخورد.

بسیاری از اطرافیان من برای وصول پول شرکتم از شما راه‌هاى عجیبى را پیشنهاد می‌دهند ولى من به قانون کشور خود اعتقاد دارم. دیرگیر و سخت‌گیر، هرچند با گذشت زمان مثل نوشدارو پس از مرگ سهراب باشد.

من گوشه‌اى از آن چه بی ما گذشت را به قلم آوردم، تا سرمایه‌گذار و کرآفرین دیگرى مثل من قربانى طمع‌ورزى امثال شما نگردد. خروج سرمایه چندین میلیارد تومانى می‌تواند هر مجموعه‌اى را دچار بحران کند، و شاید متولیان این صنعت از مقامات عالى دولتى و اتحادیه‌هاى چاپ، لیتوگرافان، صحافان و صادرکنندگان نسبت ب حساسیت موضوع نزد وجدان خود احساس وظیفه کرده و آیین‌نامه‌هاى مرتبط با موضوع تدوین شود تا راه سوء استفاده را از دلال‌بازى‌هاى فعلى حذف کنند.

متاسفانه تا کنون در نهایت بى‌تعهدى نه ماشین‌آلات فروخته شده را تحویل دادید و نه پول دریافتى را.

این که با حق مردم و با پول به ناحق گرفته شده روزگار خود را بگذرانید و پا را از مرزها برای خوشگذرانی بیرون بگذارید، در حالی که عده‌ای چشم انتظار پیشرفت در محیط کارشا از آمل تا تهران هم نمی‌توانند بروند، چه حسی در وجود شما ایجاد می‌کند؟

اگر اسم خود را انسان می‌گذاریم و انسان را داری صفات خدایی تعریف می‌کنیم و می‌گوییم که جانشین خدا در زمین است، آیا نباید ذره‌ای بسیار بسیار کوچک از این صفات را در وجود خود پرورش دهیم؟

خوب زندگی کردن حتما خوب است و حتما حق همه است که بتوانند با تلاش خود پله‌های ترقی را طی کنند، اما به شرطی که این پله‌ها را ناجوانمردانه از شانه‌های دیگران نسازند.

خوشبختانه بعد از این مدت طولانی هنوز از پا نیفتاده‌ام و با جدیت و همت تمام پیگیر حق کارگرانم و خودم هستم با این حال تنها چیزی که در من تغییر کرده این است که نباید به حل سریع مسئله در این چرخه قضایی و جبران زیان‌های از دست رفته امید داشته باشم. بلکه آستین‌ها را بالا زده و تصمیم گرفتم که این مخروبه حاصل از بی‌تعهدی و نامردمی طرف مقابلم را از نو بسازم، همان طور که در مسیر شکل‌گیری و رشد شرکت چاپ اندیشه آمل این کار را کردم.

در خاتمه امیدوارم در آستانه سال نو از خر شیطان پیاده شوید، اگر خواب هم باشد یک فصل، یک سال، سه سال! بیدار شوید هر یک از بزرگان این صنعت را رسما قبول دارید داور قرار دهید. من دست هر خیراندیش را جهت حل مسئله صمیمانه مى‌فشارم، و از شما خواهش می‌کنم امسال با پول خودتان به سفر خارج از کشور بروید و پول چاپ اندیشه را پس بدهید و بگذارید ٩٣ نفر پرسنل چاپخانه با گرفتن عیدى و پاداشی که یک سال برایش کار کردند بدون نگرانی به خانه‌هایشان بروند و نوروز را با دل خوش در کنار خانواده خود شاد باشند.

در خصوص خسارتى که به من و چاپ اندیشه وارد کردید شما را به خدا واگذار می‌کنم.

بیشتر بخوانید . . .