متن این رپرتاژآگهی در شماره 156 ماهنامه صنعت بستهبندی (آبان 1393) به چاپ رسیده است
به نام خدا
امروز همه دستاندرکاران صنعت چاپ و بستهبندی در جریان هستند مدت سه سال است که شرکت نورتک تابان به مدیریت آقای سعید علیرضائی مبلغ “هشتصد و پنجاه هزار یورو” بابت خرید یک دستگاه پلیتستر VLFو یک دستگاه ماشین چاپ نو 5 رنگ با برج لاک به سایز 1450در1050 میلیمتر KBA از بنده دریافت کرده که طبق قرارداد میبایست ماشینآلات خریداری شده تا تاریخ 10/11/1391 تحویل چاپ اندیشه آمل میشد. مَثَل حال و روز ما از آن تاریخ تاکنون مَثَل کسی است یک سفره نان و یک کوزه آب به دست گرفته و به دنبال سرابی که شرکت نورتک تابان برای ما درست کرده از این اداره به آن اداره در حال دوندگی و پاره کردن کفش است. حال آن که نه از پول پرداخت شده خبری هست و نه از ماشینآلات خریداری شده.
بله. متاسفانه تا این لحظه نه حتی یک سنت از 850،000 یوریی که پرداخت کردهایم به ما برگشته و نه حتی یک پیچ از دستگاههایی که پولش را دادهایم.
تاکنون شرکت نورتک تابان یا همان آقای سعید علیرضائی نه به حکم دادگاه اعتنایی کرده و نه به هیچ یک از پیشکسوتهای این صنعت حرمتی جهت حل و فصل کردن گذاشته است. او حتی دعوت و پیشنهاد وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی را جهت حل مشکل نپذیرفت. وی تنها حرف خود را می زند که در آن هم جز شانه خالی کردن از پرداخت وجه دریافتی و خسارت وارده به چاپ اندیشه آمل سخن دیگری نیست.
حال پرسش من از همصنفیهای محترم خودم این است که “اگر در جایگاه چاپ اندیشه قرار میگرفتند چه میکردند؟!”
بعد از گذشت 29 ماه از پرداخت مبلغ 000/850 یورو و ساخت سوله مجهز و استاندارد برای ماشینآلات جدید که آن هم با هزینههای خاص خود تا به امروز بالای یک میلیارد تومان گردیده و پرداخت هزینههای رفت و آمد به دادگستری و غیره که آن هم برای خود عددی قابل ملاحظه میباشد اکنون چه در دست دارم؟!
طبق آئیننامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برای تاسیس یک چاپخانه باید دوازده ورق ماشین چاپ افست خریداری و نصب شود اگر سال ساخت چنین ماشینی را 2004 فرض کنیم فقط هزینه خریداری و حمل، ترخیص و نصب ماشین فوق حدود 5/1 میلیارد تومان هزینه در بر دارد. هزینه مکان و ماشینآلات تکمیلی قبل و بعد از چاپ را هم حداقل 5/1 میلیارد تومان برآورد کنیم برای تاسیس چاپخانه باید حدود 3 میلیارد تومان سرمایهگذاری صورت گیرد. با این حجم سرمایهگذاری اگر چنان چه کار چاپی غیرمتعارفی توسط این چاپخانه صورت پذیرد وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی طبق ضوابط و قوانین خود آن مجموعه چاپی را با همه سرمایهگذاری و وجود همه نیروهای شاغل در آن به مدت معین پلمپ و از فعالیت آن جلوگیری به عمل میآورد. حتی اگر مبلغ آن سفارش یک میلیون تومان بوده باشد.
در صورتى که یک چاپخانه دچار تعطیلى بیش از یک هفته شود، آسیبهاى جدى خواهد دید. از دست دادن مشترى و پراکنده شدن مشتریان و … که فقط خدا میداند چه هزینهاى به آن واحد چاپى و سرمایهگذارش تحمیل خواهد شد.
حال برای تاسیس یک دفتر نمایندگی از طرف شرکتهای خارجی به چه چیز نیاز دارید؟
یک مکان اجارهای یا ملکی که خریده شده و به دو برابر قیمت واقعی در رهن بانک قرار گرفته است. یک منشی و یک آبدارچی و کافیست کمی انگلیسی بلد باشید، کراوات بزنید، یک ساعت رولکس دست دوم از یک سمسارى خریده و به دستتان ببندید و سرتان را کامل تیغ کنید، آن وقت از اصفهان تا شیراز، تهران، مازندران قرارداد ببندید و با پول چاپخانهداران به اسب سواری یا مسافرتهای خارجی بروید و یا بچه هایتان را به خارج از کشور برای تحصیل بفرستید.حتی میتوانید دست در دست متولی دولتی چاپ کشور در برگزاری جشنواره چاپ مشارکت کرده و صنعت چاپ کشور و مسئولان آن را مدیون خود کنید. حال چاپخانهدار برای پس گرفتن پول خود یک دو ماراتن را باید شروع کند و شاید زمانی به پولش برسد که دیگر آن پول بابت هزینههایی که به او تحمیل شده نه تنها به ماشینآلات چاپ تبدیل نشود بلکه فقط و فقط هزینه شده است. این تفاوت نسل فعلی ماست.
نسل قبل که به نمایندگیهای مثل مرحوم مرتضی نوریانی مراجعه و با پرداخت مبلغ اندکی نقد و مابقی در اقساط بلندمدت چند ساله صاحب ماشین چاپ شدهاند. بدون بهره بانکی کمرشکن فصلی و یا فروشندگان حقهباز.
آیا وقت آن نرسیده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به جای این که فقط چاپخانهداران را تحت نظارت خود داشته باشد به فروشندگان ماشینآلات نیز توجه بفرماید؟
در شرایط فعلی اکثریت نمایندگی ماشینآلات چاپ دلال میباشند تا تاجر؟
اگر قرار است فقط با پول چاپخانهدار که آن هم اگر دلشان خواست ماشین چاپ تحویل دهند که هنر نکردهاند. معمولا باید استانداردی وجود داشته باشد که بر اساس آن معادل چند درصد از ماشینآلات فروخته شده باید لوازم یدکی پرمصرف وارد شود و نمایندگی موظف به موجود داشتن آنها در انبار شرکت باشد تا یک ماشین به خاطر قطعهای و تا رسیدن آن از کشور مبداء به خواب نرود.
سیستم فنی آموزشدیده که بتواند در صورت نیاز به سراغ ماشین مورد نظر در کمترین زمان برسد وجود ندارد. هنوز چاپخانهداران براى تعمیر ماشینآلات خود از نیروى آموزش دیده نمایندگیهای قبلى استفاده مىکنند. نمایندگیهای پیشین در زمان خود همه نوع امکانات خرید برای چاپخانهداران ایجاد میکردند و چاپخانهدار با کمترین آورده میتوانست صاحب ماشین نو شود. در آن زمان متخصصان زیادی تربیت شدند. بسیاری از آنها در آلمان دورههای تخصصی دیدند. بسیاری از دورهدیدهها در صنعت چاپ کشور ما همانها هستند. به واقع حاشیه سود آن نمایندگیها با آن تسهیلات مالی و آموزشی که فراهم میکردند با عملکرد اکنون فروشندگان تجهیزات چا قابل مقایسه نیست. سودها میلیاردی شده اما خدمات جانب، پاسخگویی و تربیت نیروی متخصص هیچ تناسبی با این سودهای میلردی ندارد.
حالا در سایه این اوضاع که گویی هیچ متولی و فرد نگرانی بر آن نظارت مدیریت نمیکند دیگر کار به جیی رسیده که فروشنده پول را میگیرد سه سال پیش خود نگه میدارد (و کسی نمیداند قصد داشته چند سال دیگر آن را نگه دارد)، جنس خریده شده را هم نمیدهد. حکم حَکَمی را که خود تعیین کرده تمکین نمیکند، در خبرنامه خود نشر اکاذیب میکند، در جلسه کارگروه رسیدگی به تخلفات در سازمان متولی امر (وزارت ارشاد) بدون هیچ عذر و اطلاع قبلی شرکت نمیکد، تمسخر میکند، تبلیغات میکند، اسپانسر دولت هم میشود و خلاصه هر کار دلش میخواهد میکند و آب از آب تکان نمیخورد. این است تفاوت آن چه بودیم و آن چه هستیم. رحمت بر مرتضی نوریانی فقید که صنعت چاپ کشور هنوز وامدار اوست و نشان داد که میتوان هم تاجر بود هم شریف.
ظاهرا هنوز مسئولان امر به این باور نرسیدهاند که خلخالی از پای دختری یهودی در مملکت اسلامی درآورده شده تا به توصیه مولای خود علی(ع) از ناراحتی این ظلم به ناحق رفته آن شوند که امامشان گفت…
به نظر میآید آن چه بر ما رفته هنوز در آن حد ناگوار نیست!
فعالیت تعدادی از نمایندگیهای ماشینآلات چاپ در فروش و نصب ماشینآلات چاپ و عملیات تکمیلی به صورت عجیبی بی سر و صدا و با مخفیکاری انجام میشود که از دو حال خارج نیست! یا گریز از پرداخت مالیات واقعی فروشندگان میباشد و یا ترس از رقبا که به سراغ مشتری رفته و خرید او را مورد ارزیابی قرار دهند و پیشنهاد بهتری به او بدهند.
حکایت ما اما با آقای سعید علیرضائی حکایت شترمرغ است که وقتی میگویند بار ببر میگوید من مرغ هستم، وقتی میگویند پرواز کن میگوید من شتر هستم!
آقای سعید علیرضائی نه ماشین فروخته شده را تحویل داده است (که البته حالا مطمئن هستم توان مالی این قرارداد را نداشته و ندارد) و نه حاضر به بازگرداندن وجهی که دریافت کرده و خسارتی که به شرکت چاپ اندیشه وارد کرده میباشد. وی میگوید با بهره پولی که از من گرفته هزینه وکلای خود را پرداخته و تا آن جا که ممکن است به اطاله دادرسی دامن میزند تا شاید من هم مثل دیگر دوستان اصفهانی و شیرازی کوتاه آمده و پی کار خود بروم.
ولی بالاخره یک نفر باید در این صنعت در برابر این گونه ناجوانمردیها قد علم کند و من تا آخر هستم.
چاپ اندیشه آمل، تلفن: 3280700(0121)
چاپخانه یا تالار عروسى؟!
دو واحد سوله دارم هرکدام بیش از ٢٠٠٠ متر مربع مساحت
که یک واحد آن بیش از دو سال چشم براه ماشینآلات خریدارى شده از آقای سعید علیرضایى است که یک سراب بود.
سوله اول با دو شیفت کار در حال اجرای سفارشات است،
که ارزش ماشینآلات و تاسیسات آن
مبلغ 52،000،000،000 پنجاه و دو میلیارد ریال بیمه مىباشد.
و به اندازه دو شیفت کاری، اعتماد و علاقه مشتریان را با خود دارم.
با حدود ٩٠ نفر نیروى جوان و ماهر، از مجموع این سرمایهگذاری در پایان سال که بعد از کسر حقوق و دستمزد، بیمه، مالیات،
مالیات بر ارزش افزوده و… نسبت به حجم سرمایهگذارى
با شرایط فعلى اصلا مقرون به صرفه نیست.
* تالار عروسى
چطور است ماشینآلات موجود را بفروش رسانده،
و بعد از تسویه حساب طرفهاى تجارى، از این صنعت دل بکنم
و سالنهاى چاپ را به تالار عروسى تبدیل نمایم
زیرا در منطقه مازندران تالار عروسى به این مساحت وجود ندارد
و حداقل شبى ١٠ میلیون تومان براى هر سالن اجاره بگیرم
و دیگر استرس این که ادمهاى حقهباز پولم را بخورند
یا هنگام خرابى ماشین چاپ، مشکل تامین لوازم یدکى
و تامین مواد اولیه و غیره را نداشته باشم.