تنها ابرقدرت اقتصادی کشور و سونامی ناامیدی

به نظر کارشناسان جامعه‌شناسی، هر اندازه کشوری به صورت بالقوه ثروتمندتر باشد، نیروهای قوی‌تر و جوان‌تری داشته باشد، افق‌های برنامه‌ریزی و کار برایش گشوده‌تر باشد، اما در واقعیت این موقعیت‌ها هیچ کدام به وضعیت بالفعل در نیامده باشند ناامیدی در آن بیشتر است.

masoud bayat makoo Industry and Trading consultant Imex global Group president مسعود بيات ماكو مشاور صنعت و تجارت رييس گروه آيمكس

masoud bayat makoo
Industry and Trading consultant
Imex global Group president
مسعود بيات ماكو
مشاور صنعت و تجارت

بر همگان واضح است که تنها ابرقدرت اقتصادی کشور با در اختیار داشتن 80 درصد منابع اقتصادی، دولت است و نیز چالش‌های پیش روی آن کاملا واضح و آشکار است. دولت یازدهم که میراث‌دار خطاها و سوء مدیریت‌های دولت‌های پیشین است به نظر نمی‌رسد در کوتاه و یا حتی میان‌مدت با روش فعلی موفق به حل معظلات موروثی باشد، چرا که خود نیز در حال حاضر دچار روزمرگی است. طبق آمار موجود حدود 5/8 میلیون نفر حقوق‌بگیر و بالغ بر 70 ملیون نفر یارانه‌بگیر در پایان هر ماه چشم به دستان کارفرمای خود یعنی دولت دوخته‌اند. باز با اتکا بر آمار موجود 80 درصد بودجه عمومی و قسمت اعظمی از درآمدهای ارزی صرف دو مورد مذکور می‌شود. در این صورت دولت همواره با کمبود بودجه مواجه بوده و چاره‌ای جز کاهش بودجه‌های بخش‌های زیربنایی نخواهد داشت. بخش‌های مهمی چون اصلاح نظام مالی، صنعت، کشاورزی، محیط زیست، آموزش، تقویت صادرات غیرنفتی و رهایی از اقتصاد تک محصولی.
بسیار واضح است سیستم فعلی که میراث‌دار سوء مدیریت‌ها در دهه‌های پیشین بوده است با وصله‌های کوچک و یا تغییر یا تسهیل در قوانین، بدون برنامه‌ریزی و هماهنگی کامل بین دستگاه‌های اجرایی موفقیت چندانی به دست نخواهد آورد.
اما به نظر می‌رسد برآیند معضلات کشور افزایش روزانه‌ی ناامیدی در سطوح مختلف جامعه است که کمتر به آن پرداخته شده و می‌شود. چنان چه با نگاهی سیستماتیک و تخصصی با حضور تمامی کارشناسان و دانشمندان علوم مختلف سیستم و قوانینی از نو پایه‌ریزی نگردند پدیده ناامیدی که بین تمامی اقشار جامعه در هر سطح علمی یا اقتصادی بدون توجه به مقام اجتماعی دیده می‌شود، صدمات غیر قابل جبرانی را به کشوری وارد خواهد نمود که، در حال حاضر یکی از نامناسب‌ترین وضعیت‌های اقتصادی، صنعتی، ارزش پول ملی و نرخ بیکاری را دارد. به خصوص با توجه به پتانسیل‌هایی که دارد:
یکی از جوان‌ترین جوامع جهان، بالاترین منابع طبیعی، ثروت بیکران انسانی و طبیعی، موقعیت استراتژیک بی‌نظیر، اقلیمی بسیار متنوع و زیبا، پیشینه‌ای تاریخی و چند هزار ساله، یکی از بزرگ‌ترین میراث‌های فرهنگی جهان، کشوری به شدت غنی از لحاظ زبان‌ها، فرهنگ‌ها و سنت‌های محلی و در عین حال دارای یکی از بهترین انسجام‌های قومی، دینی و فرهنگی… به عبارت دیگر کشوری که همه چیز را برای اقتصادی قدرتمند و مردمی امیدوار دارد، وضعیتی کاملا متفاوت را تجربه می‌کند!
بنا بر نظر مسئولان ما، یکی از ده پهنه بزرگ توریسم جهان هستیم اما سهم ما از درآمد توریسم به حدی ناچیز است که بهتر است از آن سخن نگوییم. ما یکی از ثروتمندترین کشورهای تولیدکننده نفت و گاز هستیم اما هنوز با پدیده‌ای به نام مناطق محروم و استان‌های توسعه‌نیافته حتی در نزدیکی همان منابع سروکار داریم. ما جمعیتی بسیار جوان داریم که باید بهترین چشم‌انداز را در برابر خود ببیند و برای آینده خود برنامه‌ریزی‌های طولانی کنند.
به نظر می‌رسد ریشه مشکلات موجود را می‌توان در نادرستی زیرساخت‌ها و سوء مدیریت‌ها، در تمامی منابع یافت.
به عبارت دیگرعدم توازن میان موقعیت بالقوه و بالفعل به روشنی یکی از عوامل اصلی نامیدی در سطح جامعه است که نتیجه‌ی نادرستی زیر ساخت‌ها و سوءمدیریت‌ها است.
به نظر کارشناسان جامعه‌شناسی، هر اندازه کشوری به صورت بالقوه ثروتمندتر باشد، نیروهای قوی‌تر و جوان‌تری داشته باشد، افق‌های برنامه‌ریزی و کار برایش گشوده‌تر باشد، اما در واقعیت این موقعیت‌ها هیچ کدام به وضعیت بالفعل در نیامده باشند ناامیدی در آن بیشتر است. از این رو نباید تعجب کرد که چرا برای مثال ما در کشوری بسیار فقیر و بدون هیچ منبع درآمدی گاه مردمی می‌بینیم که از ما شادتر و امیدوارترند. دلیل روشن است. فاصله میان موقعیت بالقوه و بالفعل آن‌ها کم است. این که مردم ما احساس ناامیدی می‌کنند دلیلش آن است که می‌دانند ایران یکی از ثروتمندترین و پرتوان‌ترین کشورهای جهان است و بنابر این نرسیدن به موقعیت بالفعل برای آن‌ها به یک درد سخت و تحمل‌‌ناپذیر تبدیل می‌‌شود.
اگرچه بارها از زبان مسئولین عالی‌رتبه راه حل نهایی را در کوچک شدن دولت و تغییر اساسی در زیرساخت‌ها و قوانین را شنیده‌ایم، که به نظر آنان باعث از بین رفتن فساد، پدیده شوم قاچاق، تقویت صنایع و کشاورزی و غیره و در نهایت تقویت و شکوفایی اقتصاد کشور خواهد شد. ولی بنظر نمی‌رسد سخنانی از این دست جز مسکنی موقتی برای تسکین دردهای موجود در سطح جامعه از جمله ناامیدی باشد.
باوری کودکانه خواهد بود که فکر کنیم بدون فرهنگ‌سازی در درازمدت، اصلاحات و تغییرات بنیادی در سیستم اقتصادی و قوانین کشور با هماهنگی تمامی قوا و کمک اساتید و اهل فن می‌توانیم از معضلات فعلی رهایی یابیم.
به عبارت دیگر نه اصلاح بلکه تغییر بنیادین ساختاری در تمامی عرصه‌ها و بها دادن به تخصص‌ها چه در داخل و چه در خارج از کشور حتی در سطح استفاده از مستشاران خارجی، در درازمدت تنها راه حل موجود می‌باشد که قادر خواهد بود وضعیت زیرساخت‌ها را نه تنها تعویض بلکه بهبود بخشد و در نهایت امید را به جامعه بازگرداند. البته در حال حاضر چنین برنامه و عزمی در بین مسئولین و از سوی دیگر چنین عزمی در بین مردم مشاهده نمی‌شود و تمامی آحاد اقتصادی کشور اعم از دولتی یا خصوصی با مشکلات روزمره و منافع خود دست به گریبانند.

بیشتر بخوانید . . .