راه درست است، ولي جاده خراب است

متني که در ادامه مي‌آيد به عنوان سرمقاله شماره 151 ماهنامه صنعت بسته‌بندي به چاپ رسيده است

بدون شک صنعت بسته‌بندي در ميان بسياري از حرفه‌ها و مشاغل هيچ گاه در طول زمان، عقب‌نشيني نداشته است. صنعت بسته‌بندي فعلا در حال رشد است. هيچ کدام از آمارها در هيچ کدام از فعاليت‌هاي مربوط به بسته‌بندي کاهشي را نشان نمي‌دهند.

حيف که اقتصاد کشور ما مانند ماشيني که از دره پرت شده يا زير کاميون رفته باشد له و مچاله شده است. اگر نه اقتصاد صنعت بسته‌بندي ايران ظرفيت سودآوري بسيار بالايي دارد.

هنوز بسياري از مواد بسته‌بندي در ايران به کار گرفته نمي‌شوند. ماشين‌سازان داخلي دوست دارند بسياري از انواع ماشين‌الات بسته‌بندي را بسازند اما در اين اوضاع اقتصادي و وضع بي‌سر و سامان تعداد زيادي از مشتريان اجازه نمونه‌سازي هم به آنها نمي‌دهد. همين حسرت را خارجي‌ها در باره فروش ساخته‌هايشان به ايران دارند.

در واقع بازار بسته‌بندي در ايران مانند بسياري از نقاط ان (ي بيشتر) تشنه نوآوري‌ها است. در بسته‌بندي هنوز هيچ چيز به پايان خود نرسيده است. اين يعني من و شما که در کار بسته‌بندي هستيم جاي خوبي سرمايه‌گذاري کرده‌ايم. نياز زار به بسته‌بندي در همه اشکال آن رو به افزايش است. بسياري از مواد اگر شانس داشته باشند مي‌توانند در صنعت بسته‌بندي به کار گرفته شوند. حدود شش سال پيش بود که بسياري از ماشين‌سازان در عرصه چاپ اعلام مي‌کردند که ميخاهند روي ساخت ماشين‌آلات چاپ بسته‌بندي و ليبل متمرکز شوند. هر ماه تعداد جديدي از ماشين‌سازان صنعت به ساخت ماشين‌آلات بته‌بندي روي مي‌آورند. البته همان طور که گفته شد ايران به نسبت مشکلات اقتصادي خود از اين پويايي و رشد سهم برده است که طبيعتا سهم کمي خواهد بود.

من در ماهنامه صنعت بسته‌بندي و کلينيک بسته‌بندي ديدگستر اين شانس را داشته و دارم که در مرکز ارتباطات و اطلاعات بسته‌بني قرار داشته باشم. انبوه مشاوره‌ها از سوي واحدهاي توليدي و تجاري و خدماتي مي‌تواند تصاوير واضحي از وضعيت يک صنعت به دست دهد. وضع بد اقتصاد مانند يک سقف کوتاه اجازه سر بلند کردن و قد افراشتن را از ما گرفته و از سويي ديگر اين همه خميدگي اعضاي بدن ما را به درد آورده و احتمالا حتي اگر سقف برداشته شود شايد بدن ما ديگر کج و خميده مانده باشد. اما اگر اين وضع بد اقتصاد را که براي آن اميد فريادرسي نمي‌رود مانند شب قطبي در کشورهاي اسکانديناوي بپذيريم، نمي‌توانيم رد کنيم که صنعت بسته‌بندي به دليل آن که همچنان در مسير رشد و پويايي قرار دارد حرفه‌اي سودآور با بازاري گسترده است و آنها که در اين صنعت به کيفيت رسيده‌اند بايد سعي در بقاي خود داشته باشند.

يکي از چالش‌هايي که به فعالان صنعتي آسيب مي‌زند چالش با مشتريان است. ما ياد گرفته‌ايم که سفارش بگيريم، بسازيم و بعد تحويل بدهيم و پولش را بگيريم. اين مدل اقتصادي معمول ماست و متاسفانه در يک اقتصاد ناپايدار که هيچ چيز از ثبات لازم برخوردار نيست اين مدل هم چندان قابل اتکا نبوده و نتيجه آن رفتارهاي متناقض از سوي مشتري است. براي مثال بسياري از ماشين‌سازان ما از سفارشاتي مي‌گويند که کار ساخت آنها تمام شده اما سفارش‌دهنده براي بردن و تسويه حساب آنها نمي‌آيد. کساني که هيچ مشتري را رد نمي‌کنند الزاما خوش‌اخلاق يا مشتري‌مدار نيستند بلکه سند يا برنامه مشخصي براي فعاليت‌هاي خود تدوين نکرده‌اند.

در اين ميانه چه کسي اشتباه کرده است؟ وقتي پاي صحبت هر طرف بشنيم خواهيم ديد که همه درست‌کار و حق به جانب هستند. معمولا در اين شرايط سفارش‌گيرنده بيشتر تحت فشار قرار مي‌گيريد زيرا هم منابع خود را مصرف کرده هم برنامه‌هاي مالي او در زمان مقرر اجرا نشده است.

مي‌خواهم بگويم اگر تغييري هم بايد رخ دهد در مشتري نيست بلکه اين سرويس‌دهنده است که بايد نظام خدمات خود را تغيير دهد. در دنيا انسان‌ها و سيستم‌ها اغلب قابل تقسيم به گروه‌هاي رفتاري هستند که اعضاي هر گروه در هر جاي دنيا که باشند رفتاري مشابه دارند و البته شايد مشکلات مشابه هم داشته باشند. وجود مشکلات مشابه شانس پيدا شدن درمان را بيشتر مي‌کند. پس بايد به دنبال نسخه درماني بود که پيش از اين براي شرايط مشابه وضعيت کنوني ما پيدا شده باشد.

ما نياز به مدل‌ داريم. هر شرايطي مدل خود را دارد. مدلي که اگر با آن انطباق پيدا کنيم اگر سودمان افزايش نيابد اما زيان‌هاي ما کاهش پيدا مي‌کند. در واقع ما بايد به دنبال مدلي باشيم که اگر در شرايط کنوني هشتاد ميليون از يکصد ميليون صرف هزينه مي‌شود به مدلي برسيم که هفتاد ميليون يا کمتر از آن در ازاي يکصد ميليون براي هزينه صرف شود.

ما بايد به جاي جست و جو براي مدل‌هاي افزايش درامد به دنبال مدل‌هاي کاهش هزينه باشيم. زيرا مدل‌هاي افزايش درامد در نهايت به افزايش نقدينگي و کاهش ارزش پول منجر خواهند شد.

عملکرد متقابل در برابر افزايش تورم، افزايش درامد نيست بلکه کاهش هزينه‌هاست. دست‌اندرکاران صنعت بايد در پي کاهش هزينه‌هاي خود باشند و سود خود را در زيافت منابعي که هزينه‌ مي‌شد جست و جو کنند.
پس تا اين جا پيامم را براي همکارانم به اين صورت خلاصه مي‌کنم:

1- صنعت بسته‌بندي صنعتي است که ضريب موفقيت بالايي دارد حتي در اقتصاد مجروح و مريض ايران.
2- هر کس در اين صنعت فعاليت دارد سعي در حفظ و بقاي خود در اين حرفه داشته باشد و اگر سازمان خود را در معرض نابودي مي‌بيند مدل اقتصادي خود را عوض کند.

3- بهترين مدل‌هاي اقتصادي در اقتصاد تورم‌زده ايران که بتواند هم اثر بنگاهي داشته باشد و هم اثر عمومي، مدل‌هايي هستند که به جاي پرداختن به افزايش درامد به کاهش هزينه توجه دارند. بايد اين مدل‌ها را يافته و مناسب‌ترين آن را انتخاب کرده و سيستم خود را با آن انطباق دهيم. حتما موفق خواهيم شد.

سردبیر پایگاه خبری پیام صنعت بسته‌بندی عضو سازمان خبرگزاران بین‌المللی بسته‌بندی IPPO (International Packaging Press Organization) member

بیشتر بخوانید . . .